hyperactivity


روانشناسى : فزونکارى

جمله های نمونه

1. Karen complained of hyperactivity and rest-lessness.
[ترجمه گوگل]کارن از بیش فعالی و بی قراری شکایت داشت
[ترجمه ترگمان]کارن از بیش فعالی و استراحت کردن شکایت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These symptoms, often known collectively as hyperactivity or the hyperkinetic syndrome are dealt with more fully in Chapter Eleven.
[ترجمه گوگل]این علائم که اغلب در مجموع به عنوان بیش فعالی یا سندرم هایپرکنتیک شناخته می شوند در فصل یازدهم به طور کامل به آن پرداخته شده است
[ترجمه ترگمان]این نشانه ها که غالبا به صورت بیش فعالی یا سندروم hyperkinetic شناخته می شوند در فصل یازده به طور کامل مورد بررسی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. May cause hyperactivity, causes skin rash.
[ترجمه گوگل]ممکن است باعث بیش فعالی شود، باعث بثورات پوستی شود
[ترجمه ترگمان]منجر به بیش فعالی می شود، باعث خارش پوست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many people with childhood-onset insomnia show signs of hyperactivity or learning disabilities as children.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد مبتلا به بی خوابی در دوران کودکی علائم بیش فعالی یا اختلالات یادگیری را در کودکی نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مبتلا به بی خوابی ناشی از دوران کودکی نشانه هایی از بیش فعالی و یا ناتوانی های یادگیری را به عنوان کودک نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People with furious rabies exhibit signs of hyperactivity, excited behaviour, hydrophobia and sometimes aerophobia.
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به هاری خشمگین علائم بیش فعالی، رفتار هیجانی، آب هراسی و گاهی هوا هراسی را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به هاری علائمی از بیش فعالی، رفتار هیجان زده، hydrophobia و گاهی اوقات aerophobia را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A study on diagnosing of attention deficit hyperactivity disorder in children by using different methods.
[ترجمه گوگل]بررسی تشخیص اختلال نقص توجه و بیش فعالی در کودکان با استفاده از روش های مختلف
[ترجمه ترگمان]مطالعه ای بر روی تشخیص اختلال کم توجهی بیش فعالی در کودکان با استفاده از روش های مختلف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Raising a child with attention-deficit hyperactivity disorder (ADHD) is an incredible challenge for parents because of the child's noncompliant, overactive, and demanding behavior.
[ترجمه گوگل]تربیت کودک مبتلا به اختلال کم توجهی بیش فعالی (ADHD) یک چالش باورنکردنی برای والدین به دلیل رفتار ناسازگار، بیش فعال و سختگیرانه کودک است
[ترجمه ترگمان]افزایش یک کودک با اختلال کم توجهی بیش فعالی (ADHD)یک چالش باور نکردنی برای والدین است، به دلیل the، overactive بیش فعال و خواستار رفتار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. hyperactivity and quick-fire change that adolescents are more likely than children and adults to want to try out new experiences, to be impulsive and take risks.
[ترجمه گوگل]بیش فعالی و سریع تغییر می کند که نوجوانان بیشتر از کودکان و بزرگسالان تمایل دارند تجربیات جدید را امتحان کنند، تکانشی باشند و ریسک کنند
[ترجمه ترگمان]بیش فعالی و تغییر سریع آتش در نوجوانان بیشتر از کودکان و بزرگسالان است که می خواهند تجربیات جدید را امتحان کنند، باید تکانشی باشند و ریسک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Self - exculpation, hyperactivity ( contrasted with alleged Tory inertia ), homes and hope: that is Labour's political strategy.
[ترجمه گوگل]تبرئه خود، بیش فعالی (در تقابل با اینرسی ادعایی محافظه کار)، خانه و امید: این استراتژی سیاسی حزب کارگر است
[ترجمه ترگمان]Self، بیش فعالی (در تقابل با رکود Tory)، خانه ها و امید: این استراتژی سیاسی حزب کارگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My youngest son has a problem of hyperactivity.
[ترجمه گوگل]پسر کوچکم مشکل بیش فعالی دارد
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین پسر من بیش فعالی دچار مشکل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Characteristics of SED include inappropriate behavior, depression, hyperactivity, eating disorders, fears and phobias, and learning difficulties.
[ترجمه گوگل]ویژگی های SED شامل رفتار نامناسب، افسردگی، بیش فعالی، اختلالات خوردن، ترس ها و فوبیاها و مشکلات یادگیری است
[ترجمه ترگمان]ویژگی های of شامل رفتار نامناسب، افسردگی، بیش فعالی، اختلالات خوردن، ترس ها و هراس ها و مشکلات یادگیری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pelvis first shows evidence of hyperactivity and hypertrophy and then progressive dilatation and atony.
[ترجمه گوگل]لگن ابتدا شواهدی از بیش فعالی و هیپرتروفی و ​​سپس اتساع و آتونی پیشرونده را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]استخوان لگن ابتدا شواهدی از بیش فعالی و hypertrophy و سپس dilatation و atony پیشرو را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Postpartum depression, attention deficit hyperactivity disorder, and low IQs are all linked to low DHA levels.
[ترجمه گوگل]افسردگی پس از زایمان، اختلال کمبود توجه و بیش فعالی و ضریب هوشی پایین، همگی با سطوح پایین DHA مرتبط هستند
[ترجمه ترگمان]افسردگی روحی، اختلال کم توجهی بیش فعالی، و اختلالات پایین همگی به سطوح پایین مرجع پشتیبانی مسکن مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hyperactivity and lack of self - control decrease.
[ترجمه گوگل]بیش فعالی و عدم کنترل خود کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]hyperactivity و فقدان کنترل خود - کنترل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Intelligence quotient, dysphoria, and attention deficit hyperactivity disorder, dyssomnia, autotomy were measured using correlated software and measuring scale.
[ترجمه گوگل]ضریب هوشی، نارسایی و اختلال بیش فعالی نقص توجه، اختلال خواب، اتوتومی با استفاده از نرم افزار همبسته و مقیاس اندازه گیری اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]خارج قسمت اطلاعات، dysphoria و اختلال کم توجهی بیش فعالی، dyssomnia، autotomy با استفاده از نرم افزار هم بسته و مقیاس اندازه گیری اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[روانپزشکی] پیش فعالی

انگلیسی به انگلیسی

• condition of being abnormally active

پیشنهاد کاربران

پرکاری ( غده تیرویید hyperactivity of thyroid gland )
بیش فعالی
پرکاری
hyperactivity ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: بیش‏فعالی
تعریف: فعالیت حرکتی بیش‏ازحد همراه با بی قراری و پاسخ شدید

بپرس