1. His research was used in planning treatments for hyperactive children.
[ترجمه گوگل]تحقیقات او در برنامه ریزی درمان برای کودکان بیش فعال مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تحقیقات او در برنامه ریزی برای درمان کودکان بی قرار مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Hyperactive children find it difficult to concentrate.
[ترجمه گوگل]کودکان بیش فعال به سختی می توانند تمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]تمرکز بر روی کودکان دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Hyperactive children often have poor concentration and require very little sleep.
[ترجمه گوگل]کودکان بیش فعال اغلب تمرکز ضعیفی دارند و به خواب بسیار کمی نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]کودکان hyperactive اغلب تمرکز ضعیفی دارند و به خواب خیلی کمی نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His work involved helping hyperactive children to use their energy in a constructive way.
[ترجمه گوگل]کار او شامل کمک به کودکان بیش فعال برای استفاده سازنده از انرژی بود
[ترجمه ترگمان]کار او شامل کمک به کودکان بی قرار برای استفاده از انرژی خود به شیوه ای سازنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The City is full of hyperactive executives who never stop rushing around.
[ترجمه گوگل]شهر مملو از مدیران بیش فعال است که هرگز از عجله کردن دست نمی کشند
[ترجمه ترگمان]شهر پر از مدیرانی است که هرگز دست از حمله بردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. To say a child is hyperactive does not say very much!
[ترجمه گوگل]اینکه بگوییم یک کودک بیش فعال است، خیلی نمی گوید!
[ترجمه ترگمان]گفتن این که کودک بیش از اندازه فعال است زیاد حرف نمی زند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Our youngest daughter was hyperactive, and it had a damaging effect on the whole family.
[ترجمه گوگل]دختر کوچک ما بیش فعال بود و تأثیر مخربی بر کل خانواده داشت
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین دختر ما بیش از اندازه فعال بود و تاثیر مخربی بر کل خانواده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Even too much oxygen makes people hyperactive, until they eventually become less productive.
[ترجمه گوگل]حتی اکسیژن بیش از حد باعث بیش فعالی افراد می شود، تا زمانی که در نهایت بازدهی کمتری داشته باشند
[ترجمه ترگمان]حتی اکسیژن زیاد، افراد را بیش از اندازه فعال می کند، تا زمانی که آن ها در نهایت بازده کمتری داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Keith, hyperactive and aggressive, a naughty boy.
[ترجمه گوگل]کیت، بیش فعال و پرخاشگر، پسری شیطون
[ترجمه ترگمان]کیت، hyperactive و پرخاشگر، پسر شیطون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Despite his Harlem location and hyperactive career, expectation out stripped his accomplishments.
[ترجمه گوگل]علیرغم موقعیت مکانی و حرفه ای بیش فعال در هارلم، انتظارات او را از دست داد
[ترجمه ترگمان]با وجود موقعیت اجتماعی و فعالیت هایپر اکتیو در هارلم، انتظار می رود که موفقیت های او را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It's an additive that the Hyperactive Children's Support Group recommends eliminating from the diet of susceptible children.
[ترجمه گوگل]این یک افزودنی است که گروه حمایت از کودکان بیش فعال توصیه می کند از رژیم غذایی کودکان مستعد حذف شود
[ترجمه ترگمان]این یک افزودنی است که گروه حمایت از کودکان hyperactive توصیه می کند که از رژیم غذایی کودکان آسیب پذیر حذف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Do you have a hyperactive child?
13. Nineteen out of every twenty hyperactive children are boys.
[ترجمه گوگل]از هر بیست کودک بیش فعال، 19 نفر پسر هستند
[ترجمه ترگمان]نوزده تن از هر ۲۰ کودک بی قرار، پسر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He is very hyperactive and on medicine for it.
[ترجمه گوگل]او بسیار بیش فعال است و برای آن دارو مصرف می کند
[ترجمه ترگمان]او بیش از اندازه فعال است و دارو مصرف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید