hygienic

/haɪˈdʒiːnɪk//haɪˈdʒiːnɪk/

معنی: بهداشتی
معانی دیگر: صحی، تمیز، پاکیزه
hygienic(al)
بهداشتی، وابسته به علم بهداشت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: hygienically (adv.)
• : تعریف: of health or hygiene, or contributing to health or sanitation.
مترادف: clean, sanitary
متضاد: unhygienic
مشابه: aseptic, healthy, prophylactic, salubrious, salutary, sterile, wholesome

- The army surgeons were not able to operate under hygienic conditions and infection was often the result.
[ترجمه گوگل] جراحان ارتش قادر به عمل در شرایط بهداشتی نبودند و اغلب عفونت ناشی از آن بود
[ترجمه ترگمان] جراحان ارتش قادر نبودند تحت شرایط بهداشتی عمل کنند و عفونت اغلب نتیجه آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hygienic rules
دستورات بهداشتی

2. Sawdust was used as a hygienic floor covering.
[ترجمه گوگل]خاک اره به عنوان یک کفپوش بهداشتی استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]خاک و خاک به عنوان یک زمین بهداشتی مورد استفاده قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An inspector ensures that food is prepared in hygienic conditions.
[ترجمه گوگل]یک بازرس از تهیه غذا در شرایط بهداشتی اطمینان حاصل می کند
[ترجمه ترگمان]یک بازرس اطمینان می دهد که غذا در شرایط بهداشتی تهیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The kitchen didn't look very hygienic.
[ترجمه گوگل]آشپزخانه چندان بهداشتی به نظر نمی رسید
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه خیلی بهداشتی به نظر نمی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Food must be prepared in hygienic conditions.
[ترجمه گوگل]غذا باید در شرایط بهداشتی تهیه شود
[ترجمه ترگمان]غذا باید در شرایط بهداشتی تهیه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Meat products must always be kept in hygienic conditions.
[ترجمه گوگل]فرآورده های گوشتی باید همیشه در شرایط بهداشتی نگهداری شوند
[ترجمه ترگمان]محصولات گوشتی باید همیشه در شرایط بهداشتی نگهداری شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rothenbuhler's experiments on the hygienic behaviour of bees provides a very clear example of the genetic control of behaviour.
[ترجمه گوگل]آزمایشات Rothenbuhler بر روی رفتار بهداشتی زنبورها مثال بسیار واضحی از کنترل ژنتیکی رفتار ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها Rothenbuhler بر روی رفتار بهداشتی زنبورها مثال بسیار روشنی از کنترل ژنتیکی رفتار ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hygienic conditions are poor at hospitals in the war zone.
[ترجمه گوگل]شرایط بهداشتی در بیمارستان های منطقه جنگی ضعیف است
[ترجمه ترگمان]شرایط Hygienic در بیمارستان ها در منطقه جنگی ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The procedure is hygienic in the sense that only the nuclei travel through the tube.
[ترجمه گوگل]این روش بهداشتی است به این معنا که فقط هسته ها از طریق لوله عبور می کنند
[ترجمه ترگمان]این روش در این معنی است که هسته تنها از طریق لوله عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hygienic bee performs two acts.
[ترجمه گوگل]زنبور بهداشتی دو عمل انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]زنبور عسل دو عمل انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Result: not only is disposal much more hygienic than other methods, but it's also cheaper.
[ترجمه گوگل]نتیجه: دفع نه تنها بسیار بهداشتی تر از روش های دیگر است، بلکه ارزان تر نیز می باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه: نه تنها بسیار بهداشتی تر از روش های دیگر است، بلکه بسیار ارزان تر هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rothenbuhler thought that hygienic behaviour might be controlled by two recessive genes.
[ترجمه گوگل]Rothenbuhler فکر می کرد که رفتار بهداشتی ممکن است توسط دو ژن مغلوب کنترل شود
[ترجمه ترگمان]Rothenbuhler معتقد بود که رفتار بهداشتی ممکن است توسط دو ژن مغلوب کنترل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This survey shows that the emotional, social, and hygienic effects of urinary incontinence remain considerable.
[ترجمه گوگل]این بررسی نشان می دهد که اثرات عاطفی، اجتماعی و بهداشتی بی اختیاری ادرار همچنان قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی نشان می دهد که تاثیرات عاطفی، اجتماعی و بهداشتی بی اختیاری ادراری همچنان قابل توجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unsmiling, hygienic, and butch.
[ترجمه گوگل]بی خندان، بهداشتی، و قصابی
[ترجمه ترگمان]Unsmiling، بهداشتی و butch
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهداشتی (صفت)
hygienic, sanitary, sanitarian

تخصصی

[بهداشت] بهداشتی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to hygiene; conducive to health and cleanliness, sanitary, clean
something that is hygienic is clean and unlikely to cause illness.

پیشنهاد کاربران

۱. بهداشتی ۲. تمیز
مثال:
hygienic conditions.
hygienic ( علوم سلامت )
واژه مصوب: بهداشتی
تعریف: مربوط به بهداشت
e. g It isn't hygienic to let the cat sit on the dining table
این از نظر بهداشتی درست نیس که بذاریم گربه رو میز غذاخوری بشینه
بهداشتی

بپرس