hydrocephalus


معنی: ازدیاد غیر عادی مایع
معانی دیگر: (پزشکی) آب سری، آب دش سری، تجمع مایع در جمجمه، هیدروسفالی (hydrocephaly هم می گویند)، hydrocephaly طب ازدیاد غیر عادی مایع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: hydrocephalic (adj.), hydrocephalous (adj.), hydrocephaly (n.)
• : تعریف: a condition, esp. in children, in which an abnormal amount of serum accumulates in the brain's ventricles, causing the skull to enlarge and the brain to compress.

جمله های نمونه

1. Acute hydrocephalus due to sudden obstruction of cerebrospinal fluid pathways by an intracranial mass also causes sudden headache.
[ترجمه گوگل]هیدروسفالی حاد به دلیل انسداد ناگهانی مسیرهای مایع مغزی نخاعی توسط یک توده داخل جمجمه نیز باعث سردرد ناگهانی می شود
[ترجمه ترگمان]hydrocephalus حاد به خاطر انسداد ناگهانی مسیرهای مایع مغزی - نخاعی به وسیله توده intracranial باعث سردرد ناگهانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hydrocephalus can now be treated by the use of a valve similar to that used for cases of spina bifida.
[ترجمه گوگل]اکنون می توان هیدروسفالی را با استفاده از دریچه ای مشابه دریچه ای که برای موارد اسپینا بیفیدا استفاده می شود، درمان کرد
[ترجمه ترگمان]هم اکنون hydrocephalus را می توان با استفاده از یک شیر شبیه به آن مورد استفاده در موارد مبتلا به spina bifida تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Methods 37 cases of hydrocephalus were treated by new ventriculoscopic techniques or ventriculoscope associated with laparoscope.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: 37 مورد هیدروسفالی با روش‌های جدید بطنی یا بطن‌کولوسکوپی مرتبط با لاپاراسکوپ درمان شدند
[ترجمه ترگمان]روش های ۳۷ مورد of با تکنیک های جدید ventriculoscopic یا ventriculoscope مرتبط با laparoscope تیمار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hypovitaminosis A causes hydrocephalus by altering CSF resorption at the arachnoid granulations .
[ترجمه گوگل]هیپوویتامینوز A با تغییر جذب CSF در دانه های عنکبوتیه باعث هیدروسفالی می شود
[ترجمه ترگمان]مایع نخاع باعث افزایش مایع نخاع شده در the arachnoid (نوعی مایع مغزی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To explore the advisability of treating hydrocephalus after chronic tubercular tuberculous meningitis with conservative methods.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی امکان درمان هیدروسفالی پس از مننژیت سلی مزمن با روش های محافظه کارانه
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی مصلحت درمان hydrocephalus بعد از سل مزمن سل با روش های محافظه کارانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Purpose : To explore CT features of external hydrocephalus ( EH ).
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ویژگی‌های CT هیدروسفالی خارجی (EH)
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی ویژگی های CT of خارجی (EH)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Once hydrocephalus is ruled out, the degree of tonsillar ectopia and the presence of hydromyelia are evaluated, than the treatment may be performed, based on the indication of clinical symptoms.
[ترجمه گوگل]پس از رد شدن هیدروسفالی، درجه اکتوپی لوزه و وجود هیدرومیلی ارزیابی می شود تا درمان بر اساس نشانه های بالینی انجام شود
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که hydrocephalus کنترل می شود، درجه of ectopia و حضور of مورد ارزیابی قرار می گیرند، تا درمان ممکن است براساس علایم علایم بالینی انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To study the epidemiological characteristics of congenital hydrocephalus in Chinese perinatals.
[ترجمه گوگل]ObjectiveTo مطالعه ویژگی های اپیدمیولوژیک هیدروسفالی مادرزادی در پری ناتال چینی
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه ویژگی های بیماری های واگیردار of مادرزادی در perinatals چینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Other cases of congenital hydrocephalus involve a narrowed mesencephalic aqueduct with obstruction to CSF flow.
[ترجمه گوگل]سایر موارد هیدروسفالی مادرزادی شامل تنگ شدن قنات مزانسفالیک با انسداد جریان CSF است
[ترجمه ترگمان]موارد دیگر از hydrocephalus مادرزادی شامل یک آبراهه mesencephalic narrowed با ممانعت از جریان CSF می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Brain atrophy, intracranial cystoid alteration, obstructive hydrocephalus after intracranial hemorrhage, and paraventricle white matter malacia in the image of HIE patients indicate bad sequela.
[ترجمه گوگل]آتروفی مغز، تغییر سیستوئید داخل جمجمه، هیدروسفالی انسدادی پس از خونریزی داخل جمجمه، و ماسکی ماده سفید پارا بطنی در تصویر بیماران HIE نشان دهنده عواقب بد است
[ترجمه ترگمان]atrophy مغزی، intracranial cystoid alteration، hydrocephalus بازدارنده بعد از خونریزی intracranial، و ماده سفید paraventricle malacia در تصویر بیماران hie نشان می دهد که sequela بد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective : To explore upon the tendency of hydrocephalus after craniocerebral injury and the countermeasure.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تمایل به هیدروسفالی پس از آسیب جمجمه مغزی و اقدام متقابل
[ترجمه ترگمان]هدف: کاوش در مورد تمایل of بعد از آسیب craniocerebral و the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The head circumference increases significantly secondary to obstructive hydrocephalus.
[ترجمه گوگل]دور سر در اثر هیدروسفالی انسدادی به طور قابل توجهی افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]محیط مغز به طور قابل توجهی در ثانویه به hydrocephalus بازدارنده افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This occurs in extensive bilateral frontal lobe dysfunction and is usually due to vascular disease, hydrocephalus, or massive neoplasia.
[ترجمه گوگل]این در اختلال عملکرد دو طرفه لوب فرونتال گسترده رخ می دهد و معمولاً به دلیل بیماری عروقی، هیدروسفالی یا نئوپلازی عظیم است
[ترجمه ترگمان]این امر در عملکرد کلی پیشانی دو جانبه رخ می دهد و معمولا به علت بیماری عروقی، hydrocephalus، یا neoplasia بزرگ رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The youngster was destined to follow many of his ancestors by dying from the family curse hydrocephalus water on the brain.
[ترجمه گوگل]مقدر بود که این جوان از بسیاری از اجداد خود پیروی کند و در اثر نفرین خانواده به آب هیدروسفالی روی مغز بمیرد
[ترجمه ترگمان]این جوان مقدر شده بود که بسیاری از اجدادش را با مردن از آب و hydrocephalus در مغز خود تعقیب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازدیاد غیر عادی مایع (اسم)
hydrocephalus, hydrocephaly

تخصصی

[بهداشت] آب آوردگی مغز

انگلیسی به انگلیسی

• hydrocephaly, abnormal accumulation of cerebrospinal fluid in the brain (medicine)

پیشنهاد کاربران

آب دش سری ( اسم ) : مقدار بیش از حد مایع مغزی نخاعی در مغز

بپرس