hussar

/ˈhəsər//hʊˈzɑː/

معنی: سرباز سواره نظام سبک اسلحه
معانی دیگر: (در اصل)، سواره نظام مجارستانی یا اهل کروات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a member of any of various European cavalry regiments.

جمله های نمونه

1. Hapsburg officers, especially hussars, were wont to please themselves what they wore.
[ترجمه گوگل]افسران هاپسبورگ، به ویژه هوسارها، عادت داشتند لباسی را که می پوشیدند، خشنود کنند
[ترجمه ترگمان]افسرها، مخصوصا هوسار، برای خشنود کردن آنچه به تن داشتند خود را خشنود نمی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Beside him rode an hussar, with a boy in a tattered French uniform and blue cap, perched upon his horse behind him.
[ترجمه گوگل]در کنار او یک هوسر سوار شد، با پسری با یونیفورم پاره پاره فرانسوی و کلاه آبی، پشت سرش بر اسبش نشسته بود
[ترجمه ترگمان]در کنار او هوساری حرکت می کرد که با لباس مندرس فرانسوی و کلاه آبی رنگ بر اسب نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Another hussar rushed up to the horse too, but Bondarenko had already hold of the reins .
[ترجمه گوگل]هوسر دیگری نیز به سمت اسب شتافت، اما بوندارنکو از قبل افسار را در دست گرفته بود
[ترجمه ترگمان]هوسار دیگری هم به طرف اسب دوید، اما Bondarenko افسار را نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All successively once undergoing military service in the hussar troops is regardless war, and training. . . etc. to entire have abundant experience.
[ترجمه گوگل]همه‌ی این‌که یک‌بار متوالی خدمت سربازی را در نیروهای هوسر سپری می‌کنند، بدون توجه به جنگ و آموزش است و غیره در کل تجربه فراوانی دارند
[ترجمه ترگمان]همه افراد به ترتیب در خدمت سربازی در ارتش هوسار، بدون در نظر گرفتن جنگ و آموزش و … به طور کلی تجربه فراوانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hussar this, father's regiment that.
[ترجمه گوگل]حصار این، هنگ پدر آن
[ترجمه ترگمان]Hussar، هنگ پدر!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At the turn of the century, he had been excited by his conception of the Mystic Hussars routine.
[ترجمه گوگل]در آغاز قرن، او از تصورش از روال عرفانی هوسران هیجان‌زده شده بود
[ترجمه ترگمان]در پایان قرن، از تصور او درباره هنگ هوسار به هیجان آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Hanoverian general Freytag was taken prisoner by a French hussar, who, perceiving that he had a valuable watch, said, "Give me your watch. "
[ترجمه گوگل]ژنرال هانوفری فریتاگ توسط یک هوسر فرانسوی اسیر شد و او چون فهمید ساعت با ارزشی دارد گفت: ساعتت را به من بده
[ترجمه ترگمان]The کل Hanoverian توسط یک سرباز فرانسوی اسیر شد، که چون دریافت که ساعت ارزشمندی دارد، گفت: \" ساعت خود را به من بدهید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The horse he was riding was of the Don breed, bought of a Cossack on the march. A crushed hussar cap was stuck jauntily back on one side of his head.
[ترجمه گوگل]اسبی که سوارش بود از نژاد دون بود که در راهپیمایی از یک قزاق خریده بود یک کلاه له شده هوسر به صورت کاملاً در یک طرف سرش چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]اسبی که سوار بر اسب بود از نژاد دن کیشوت بود که در حرکت بود کلاه هوساری که خرد شده بود در یک طرف سرش فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرباز سواره نظام سبک اسلحه (اسم)
hussar

انگلیسی به انگلیسی

• member of the hungarian light cavalry; member of a european light cavalry regiment

پیشنهاد کاربران

( در بریتانیا ) تفنگدار سوار ه نظام
مثال:
the hussars would have been put to flight
تفنگداران سوار ه نظام باعث فرار خواهند شد.

بپرس