huskily


بطور خشن یاخشک

جمله های نمونه

1. 'You're beautiful,' he murmured huskily.
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند زمزمه کرد: "تو زیبا هستی "
[ترجمه ترگمان]با صدای گرفته زمزمه کرد: تو زیبا هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Ready?" I asked huskily.
[ترجمه گوگل]"آماده؟" با تندی پرسیدم
[ترجمه ترگمان]\"حاضری؟\" با صدای گرفته پرسیدم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What's up, love?'he said huskily, panic starting to tighten his jaw.
[ترجمه گوگل]چه خبر، عشق؟ با اخم گفت، وحشت شروع به سفت شدن فکش کرد
[ترجمه ترگمان]چه خبر، عشقم؟ با صدای گرفته و وحشت زده گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The freemason cleared his throat huskily, as old men do, and called his servant.
[ترجمه گوگل]فراماسون مثل پیرمردها گلویش را صاف کرد و خدمتکارش را صدا زد
[ترجمه ترگمان]The با صدای گرفته گلویش را صاف کرد و پیرمرد خدمتکار را صدا زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "Because I have never loved, " she corrected huskily, and only then realized what she had admitted.
[ترجمه گوگل]او با تندی تصحیح کرد: «چون من هرگز عاشق نشده ام،» و تازه پس از آن متوجه شد که چه چیزی اعتراف کرده است
[ترجمه ترگمان]او با صدای گرفته تصحیح کرد: \"چون من هرگز دوست نداشته ام\" و بعد متوجه شدم که او چه چیزی را پذیرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I need you so, Eleanor, " he whispered huskily at her soft mouth. "
[ترجمه گوگل]من خیلی به تو نیاز دارم، النور، "او با اخم در دهان نرم او زمزمه کرد "
[ترجمه ترگمان]او با صدای گرفته در دهان نرم او زمزمه کرد: \" من به تو احتیاج دارم، الی نور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "Good-bye, my darling, " he said huskily, "till we meet again!"
[ترجمه گوگل]با لحن تندی گفت:"خداحافظ عزیزم، تا دوباره همدیگر را ببینیم!"
[ترجمه ترگمان]\"با صدای گرفته گفت:\" \"خداحافظ عزیزم، تا دوباره همدیگر را ببینیم!\" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some of the fog that hung about old Sol seemed to have got into his throat; for he spoke huskily.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که مقداری از مه‌ای که روی سول پیر آویزان شده بود، در گلویش فرو رفته بود چون با وز و وز صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]بعضی از مه که به نظر می رسید که در گلویش گیر کرده باشد، در گلویش گیر کرده بود، زیرا با صدای گرفته سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She dropped her eyes to his chest, all but strangled by the mad beat of her heart. "Yes, " she said huskily. "That I care for you. "
[ترجمه گوگل]چشمانش را روی سینه او انداخت، اما با ضربان دیوانه ی قلبش خفه شد با اخم گفت: بله "این که من برای شما اهمیت قائل هستم "
[ترجمه ترگمان]او چشمانش را به سینه خود فرو برد، اما براثر تپش دیوانه وار قلبش خفه شد و با صدای گرفته گفت: \" بله، برای شما اهمیت دارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a raspy manner, with a hoarse voice; in a husky manner

پیشنهاد کاربران

بپرس