فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hurtles, hurtling, hurtled
حالات: hurtles, hurtling, hurtled
• : تعریف: to speed violently and often noisily.
• مترادف: barrel, speed
• مشابه: fly, gallop, plunge, rush, tear, tumble, zip
• مترادف: barrel, speed
• مشابه: fly, gallop, plunge, rush, tear, tumble, zip
- The comet hurtled toward earth.
[ترجمه گوگل] دنباله دار به سمت زمین پرتاب شد
[ترجمه ترگمان] ستاره دنباله دار به سمت زمین حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ستاره دنباله دار به سمت زمین حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to hurl or fling violently.
• مترادف: fling, hurl
• مشابه: chuck, heave, launch, sling, throw, toss
• مترادف: fling, hurl
• مشابه: chuck, heave, launch, sling, throw, toss
- The powerful engine hurtled the rocket into space.
[ترجمه گوگل] موتور قدرتمند موشک را به فضا پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان] موتور قدرتمند با سرعت راکت را به فضا پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موتور قدرتمند با سرعت راکت را به فضا پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید