اسم ( noun )
• (1) تعریف: a movable or fixed barrier over which a runner or horse must leap in the course of certain races.
• مشابه: jump, obstacle
• مشابه: jump, obstacle
- The horse cleared all but the last hurdle of the race.
[ترجمه محمدرضا] اسب همه موانع جز اخری را رد کرد|
[ترجمه گوگل] اسب به جز آخرین مانع مسابقه همه چیز را برطرف کرد[ترجمه ترگمان] اسب همه چیز را پاک کرد اما آخرین مانع مسابقه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (pl. but used with a sing. verb) a type of race in which the runners must leap over such barriers.
- Our horse did well in the hurdles.
[ترجمه امیر] اسب ما در موانع خوب عمل کرد|
[ترجمه گوگل] اسب ما در موانع به خوبی عمل کرد[ترجمه ترگمان] اسب ما در the خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: an obstacle that one must surmount in order to make progress toward one's goal.
• مشابه: drawback, obstacle, obstruction
• مشابه: drawback, obstacle, obstruction
- The defense of the dissertation is the final hurdle in the process of obtaining the doctoral degree.
[ترجمه راحین] دفاع از این رساله، آخرین مانع در راه دستیابی به مدرک دکتراست.|
[ترجمه گوگل] دفاع از پایان نامه آخرین مانع در مسیر اخذ مدرک دکتری می باشد[ترجمه ترگمان] دفاع از این رساله، مانعی بر سر راه دستیابی به درجه دکترا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A company has to overcome many hurdles before it can put a new drug on the market.
[ترجمه گوگل] یک شرکت قبل از اینکه بتواند داروی جدیدی را به بازار عرضه کند، باید بر موانع بسیاری غلبه کند
[ترجمه ترگمان] یک شرکت قبل از اینکه بتواند دارویی جدید بر روی بازار بگذارد باید بر موانع بسیاری غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک شرکت قبل از اینکه بتواند دارویی جدید بر روی بازار بگذارد باید بر موانع بسیاری غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There were many hurdles to passing the 19th amendment.
[ترجمه گوگل] برای تصویب اصلاحیه نوزدهم موانع زیادی وجود داشت
[ترجمه ترگمان] موانع بسیاری برای تصویب اصلاحیه نوزدهم وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موانع بسیاری برای تصویب اصلاحیه نوزدهم وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hurdles, hurdling, hurdled
حالات: hurdles, hurdling, hurdled
• (1) تعریف: to leap over (a barrier), in or as in a race.
- The horse hurdled five fences in the competition.
[ترجمه گوگل] اسب در این مسابقه از پنج حصار با مانع عبور کرد
[ترجمه ترگمان] اسب پنج تا حصار توی مسابقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اسب پنج تا حصار توی مسابقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to surmount or get past (an obstacle or difficulty).
• مشابه: negotiate
• مشابه: negotiate
- Somehow the young couple hurdled their parents' objections.
[ترجمه نسرین] این زوج جوان به نوعی بر مخالفت والدینشان فائق آمدند.|
[ترجمه گوگل] این زوج جوان به نوعی مانع اعتراض والدین خود شدند[ترجمه ترگمان] به هر حال این زوج جوان اعتراض پدر و مادرشان را رد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: hurdler (n.)
مشتقات: hurdler (n.)
• : تعریف: to leap over a barrier or obstacle.