humus

/ˈhjuːməs//ˈhjuːməs/

معنی: خاک گیاه دار، گیاخاک، خاک درخت
معانی دیگر: گیاه خاک، لاشبرگ (خاک دارای مواد گیاهی و حیوانی پوسیده و مقوی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a dark organic material, composed of partly decayed leaves and plants, that adds nutrients and water-retaining ability to soil.

جمله های نمونه

1. The twin-bin system enables humus to be kept in one section, while decomposing materials are housed in the other.
[ترجمه گوگل]سیستم Twin-bin این امکان را فراهم می کند که هوموس در یک بخش نگهداری شود، در حالی که مواد تجزیه شونده در قسمت دیگر قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]این سیستم دوگانه، humus را قادر می سازد تا در یک بخش نگهداری شود در حالی که مواد در حال تجزیه در دیگری اسکان داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The dark humus deposits inside burial mounds were used as fertiliser.
[ترجمه گوگل]از رسوبات هوموس تیره داخل تپه های دفن به عنوان کود استفاده شد
[ترجمه ترگمان]رسوبات تیره humus درون تپه های دفن به عنوان کود شیمیایی مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Humus: The end product of decomposed organic matter such as leaves.
[ترجمه گوگل]هوموس: محصول نهایی مواد آلی تجزیه شده مانند برگ
[ترجمه ترگمان]humus: محصول نهایی مواد آلی تجزیه شده مانند برگ ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I prepared the soil with humus, watered the plants and sprayed with a garlic solution to deter bugs.
[ترجمه گوگل]من خاک را با هوموس آماده کردم، گیاهان را آبیاری کردم و برای جلوگیری از حشرات با محلول سیر اسپری کردم
[ترجمه ترگمان]من خاک را با گیاخاک آماده کردم، گیاهان را آبیاری کردم و با یک محلول سیر برای جلوگیری از حشرات اسپری کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They require a fine tilth with plenty of humus and moisture, and are slow growing.
[ترجمه گوگل]آنها به یک شیب خوب با هوموس و رطوبت فراوان نیاز دارند و به کندی رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به tilth خوب با مقدار زیادی از گیاخاک و مرطوب نیاز دارند و در حال رشد آهسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Also the humus from decaying plants is washed down.
[ترجمه گوگل]همچنین هوموس گیاهان در حال پوسیدگی شسته می شود
[ترجمه ترگمان]همچنین the از گیاهان decaying شسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The content of methyl functional group of humus is an important index to evaluate the humification of soil.
[ترجمه گوگل]محتوای گروه عاملی متیل هوموس یک شاخص مهم برای ارزیابی رطوبت خاک است
[ترجمه ترگمان]محتوای گروه عملکردی متیل humus، یک شاخص مهم برای ارزیابی the خاک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Leaching The removal of humus and soil nutrients in solution by water moving down the soil profile.
[ترجمه گوگل]لیچینگ حذف هوموس و مواد مغذی خاک در محلول با حرکت آب به سمت پایین نیمرخ خاک
[ترجمه ترگمان]Leaching حذف humus و مواد مغذی خاک در محلول با حرکت آب به پایین پروفیل خاک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But these soil are dig the natural humus that come from inside the forest earth.
[ترجمه گوگل]اما این خاک ها هوموس طبیعی هستند که از داخل زمین جنگلی می آیند
[ترجمه ترگمان]اما این خاک the طبیعی را که از داخل جنگل بیرون می آیند، حفر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Try bean dips, humus and other fun sauces on your vegetables.
[ترجمه گوگل]دیپ لوبیا، هوموس و سایر سس های سرگرم کننده را روی سبزیجات خود امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]امتحان کردن لوبیا، گیاخاک و دیگر سس های سالاد روی سبزیجات را امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The effect of organic expanders including humus acid, lignin, violanthrone and iso violanthrone on the performances of the lead-acid battery are described.
[ترجمه گوگل]اثر منبسط کننده های آلی شامل اسید هوموس، لیگنین، ویولانترون و ایزو ویلانترون بر عملکرد باتری سرب-اسید شرح داده شده است
[ترجمه ترگمان]اثر بسط دهنده آلی شامل acid humus، سلولز، violanthrone و ایزو violanthrone بر عملکرد باتری سرب - اسید توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Indian pipe and growing in woodland humus of eastern North America; in some classifications placed in a separate genus Hypopitys.
[ترجمه گوگل]لوله هندی و رشد در هوموس جنگلی شرق آمریکای شمالی در برخی طبقه بندی ها در یک جنس جداگانه Hypopitys قرار داده شده است
[ترجمه ترگمان]لوله هندی و رشد در humus جنگلی شرق آمریکای شمالی؛ در برخی طبقه بندی ها در یک جنس جدا از Hypopitys قرار داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Try humus on wheat pita bread.
[ترجمه گوگل]هوموس را روی نان پیتای گندم امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]humus را روی نان pita امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When the humus has been formed, plants can grow well in it.
[ترجمه گوگل]هنگامی که هوموس تشکیل شد، گیاهان می توانند به خوبی در آن رشد کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی the شکل گرفت، گیاهان می توانند به خوبی رشد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاک گیاه دار (اسم)
humus

گیاخاک (اسم)
humus

خاک درخت (اسم)
humus

تخصصی

[عمران و معماری] گیاخاک - ماده آلی خاکی - ماده آلی - خاک نباتی
[زمین شناسی] گیاخاک
[معدن] گیاخاک (زمین شناسی عمومی)
[خاک شناسی] هوموس
[آب و خاک] هوموس

انگلیسی به انگلیسی

• rich soil formed from decayed matter

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A dark, organic material in soil formed from decomposed plant and animal matter 🌱
🔍 مترادف: Compost
✅ مثال: The rich humus in the garden soil helped the plants grow robustly.
humus ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: گیاخاک
تعریف: ماده‏ای بی‏شکل به رنگ قهوه‏ای تیره که حاصل تجزیۀ بقایای موجودات زندۀ مختلف به ویژه گیاهان است

بپرس