humpty dumpty

/ˈhəmptiˈdəmpti//ˈhəmptiˈdəmpti/

(نام شخصیت کوتوله ی شعر کودکانه که از دیوار افتاد و مثل تخم مرغ چند پاره شد) هامپتی دامپتی، ادم کوتاه وکلفت، کسی یاچیزی که یکباربزمین افتد از میان برود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (sometimes l.c.) an English nursery rhyme character shaped like a large egg, who fell off a wall, broke into pieces, and could not be reassembled.

جمله های نمونه

1. He wished he could marry a princess like Humpty Dumpty and was optimistic it could happen to him too.
[ترجمه گوگل]او آرزو داشت که می توانست با شاهزاده خانمی مانند هامپتی دامپی ازدواج کند و خوشبین بود که این اتفاق برای او نیز می افتاد
[ترجمه ترگمان]او آرزو می کرد کاش می توانست با یک پرنسس مانند Humpty Humpty ازدواج کند و امیدوار بود که این اتفاق هم برایش بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nursery rhymes A good nursery rhyme idea is Humpty Dumpty.
[ترجمه گوگل]قافیه های مهد کودک یک ایده خوب برای قافیه مهد کودک Humpty Dumpty است
[ترجمه ترگمان]قافیه ساختن شعر یک بچه خوب مثل اسم Dumpty (شخصیت کارتونی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Humpty Dumpty: the purest embodiment of the human condition.
[ترجمه گوگل]Humpty Dumpty: خالص ترین تجسم شرایط انسانی
[ترجمه ترگمان]Humpty Dumpty: خالص ترین تجسمی از وضعیت انسان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With it gone, Humpty Dumpty can't be put back together again.
[ترجمه گوگل]با از بین رفتن آن، Humpty Dumpty را نمی توان دوباره کنار هم قرار داد
[ترجمه ترگمان]با رفتن اون، Dumpty Humpty (Dumpty (شخصیت کارتونی)نمیتونه دوباره کنار هم قرار بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You should ask Humpty Dumpty,'suggested the three little pigs. "
[ترجمه گوگل]باید از هامپتی دامپی بپرسید، سه خوک کوچک پیشنهاد کردند "
[ترجمه ترگمان]سه خوک کوچک گفتند: \" شما باید از Humpty Dumpty بپرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A public image is as fragile as humpty dumpty.
[ترجمه گوگل]یک تصویر عمومی به همان اندازه شکننده و شکننده است
[ترجمه ترگمان]تصویر عمومی به اندازه humpty dumpty شکننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Excuse me, said Peter Cottontail, Are you Humpty Dumpty?
[ترجمه گوگل]پیتر کاتتونتیل گفت ببخشید، آیا تو هامپتی دامپی هستی؟
[ترجمه ترگمان]پیتر Cottontail گفت: ببخشید، شما Dumpty Humpty هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then the fir tree told the mice of its grandest moment as a Christmas tree and shared the story of Humpty Dumpty.
[ترجمه گوگل]سپس درخت صنوبر بزرگترین لحظه خود را به عنوان یک درخت کریسمس به موش ها گفت و داستان Humpty Dumpty را به اشتراک گذاشت
[ترجمه ترگمان]آن وقت درخت صنوبر به موش ها گفت که grandest لحظه آن درخت کریسمس است و داستان of Dumpty را به اشتراک می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is a good idea for a nursery rhyme party where the eggs can represent Humpty Dumpty.
[ترجمه گوگل]این یک ایده خوب برای یک مهمانی قافیه مهد کودک است که در آن تخم مرغ ها می توانند Humpty Dumpty را نشان دهند
[ترجمه ترگمان]این یک ایده خوب برای یک مهمانی کودک است که در آن تخم مرغ می تواند نماینده Humpty Dumpty باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All of horses and all of the men couldn't put Humpty Dumpty together again.
[ترجمه گوگل]همه اسب ها و همه مردان نتوانستند هامپتی دامپی را دوباره کنار هم بگذارند
[ترجمه ترگمان]همه اسب ها و همه مردها نمی توانستند Dumpty Humpty را دوباره با هم قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The story of Nonsuch and the other forests of increasing returns, as well as the data from Stuart Pimm's microcosms overlap into a powerful lesson that Pimm calls the Humpty Dumpty Effect.
[ترجمه گوگل]داستان Nonsuch و دیگر جنگل‌های افزایش بازده، و همچنین داده‌های موجود در جهان خرد استوارت پیم به یک درس قدرتمند تبدیل می‌شوند که پیم آن را اثر Humpty Dumpty می‌نامد
[ترجمه ترگمان]داستان of و دیگر جنگل های بازده های صعودی، و همچنین داده های حاصل از شرکت استوارت نوشابه در یک درس قدرتمند با استفاده از \"اثر Humpty Dumpty\" همپوشانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

تلاش در انجام کار بی فرجام
یک اصطلاح با مزه هست
یعنی کوتوله موتوله
یکی از معروفترین شخصیت های داستان های کودکان به شمار می رود که اغلب به شکل یک تخم مرغ به تصویر کشیده می شود.
کوتوله موتوله
1_ ( شخص ) تُپُل مُپُل، هیکل تخم مرغی شکل،
2_درب و داغون شده و غیر قابل بازگشت

گردخپلی یا خپلی
شکستنی، فناشدنی

بپرس