humorist

/ˈhjuːmərəst//ˈhjuːmərɪst/

معنی: بذله گو، لطیفه گو، ادم شوخ، فکاهی نویس
معانی دیگر: (کسی که خوب جک می گوید یا چیزهای خنده دار می نویسد) لوده، شوخنویس، شوخگوی، شوخ سخن، شوخ طبع، شوخگر، شوخکار، کمدین، (قدیمی) آدم خوش خلق، ادم شو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: humoristic (adj.)
(1) تعریف: one who is esp. skilled and practiced in the use of humor in such activities as writing or acting.
مشابه: comedian

(2) تعریف: one who generally displays a keen wit or sense of humor.
مشابه: comedian

جمله های نمونه

1. Later, when other humorists stepped into her territory, she remained the funniest and dearest of them all.
[ترجمه گوگل]بعدها، وقتی طنزپردازان دیگر وارد قلمرو او شدند، او بامزه ترین و عزیزترین آنها باقی ماند
[ترجمه ترگمان]بعدها، هنگامی که other به قلمرو او قدم گذاشتند، او the و عزیزتر از همه آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The humorists needed to find new caricatures for the clergy; the older, fox-hunting parson was replaced by fanatic young curates.
[ترجمه گوگل]طنزپردازان باید کاریکاتورهای جدیدی برای روحانیون بیابند کشیش بزرگ‌تر و شکار روباه با سرپرستان جوان متعصب جایگزین شد
[ترجمه ترگمان]The مورد نیاز برای یافتن کاریکاتور جدید برای روحانیان بودند کشیش مسن تر، کشیش شکار روباه، کشیش جوان متعصب را به جای خود نشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The humorist Dorothy Parker captured this idea in one of her signature quips: "Time wounds all heels. "
[ترجمه گوگل]دوروتی پارکر، طنزپرداز، این ایده را در یکی از تمسخرهای خود به تصویر کشید: "زمان همه پاشنه ها را زخمی می کند "
[ترجمه ترگمان]The در دوروتی پارکر این ایده را در یکی از quips امضا کرد که می گوید: \" زمان همه جا را التیام می دهد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Post and the famous American humorist Will Rogers were killed when Post's plane crashed on takeoff near Point Barrow.
[ترجمه گوگل]پست و ویل راجرز، طنزپرداز مشهور آمریکایی، بر اثر سقوط هواپیمای پست هنگام برخاستن در نزدیکی پوینت بارو کشته شدند
[ترجمه ترگمان]نویسنده مشهور آمریکایی، ویل راجرز، هنگامی که هواپیمای پس از برخاستن در نزدیکی نقطه بارو دچار سانحه شد، کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dorothy Parker ( 1893-1967 ), American humorist and writer, once arrived at the door of an apartment in which a glittering party was taking place.
[ترجمه گوگل]دوروتی پارکر (1893-1967)، طنزپرداز و نویسنده آمریکایی، یک بار به درب آپارتمانی رسید که در آن یک مهمانی پر زرق و برق در حال برگزاری بود
[ترجمه ترگمان]در وتی پارکر (۱۸۹۳ - ۱۸۹۳)، نویسنده و نویسنده آمریکایی، زمانی به در آپارتمانی رسید که در آن یک مهمانی پر زرق و برق برگزار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. James Thurber was a very important humorist in American literature history.
[ترجمه گوگل]جیمز تربر طنزنویس بسیار مهمی در تاریخ ادبیات آمریکا بود
[ترجمه ترگمان]جیمز Thurber a بسیار مهمی در تاریخ ادبیات آمریکا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is a Bit of humorist.
[ترجمه گوگل]او کمی طنزپرداز است
[ترجمه ترگمان] اون یه کم of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The humorist posed as a plain uneducated man.
[ترجمه گوگل]طنزپرداز به عنوان یک مرد ساده بی سواد ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]humorist به عنوان یه مرد بی سواد ژست گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His are tinctured with some strange termed a humorist in a nation of humorists.
[ترجمه گوگل]او با برخی اصطلاحات عجیب طنزپرداز در ملتی از طنزپردازان رنگ آمیزی شده است
[ترجمه ترگمان]او tinctured را به عنوان a در ملتی از humorists توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Out arch - humorist imparts more of his personal quality than in anything else he has done.
[ترجمه گوگل]طنز نویس بیش از هر چیز دیگری که انجام داده است، کیفیت شخصی خود را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]humorist Out از کیفیت شخصی خود فراتر می رود تا در هر کار دیگری که انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The products of a skilled and gifted humorist, are often funny and almost always readalbe.
[ترجمه گوگل]محصولات یک طنزنویس ماهر و با استعداد، اغلب خنده دار و تقریباً همیشه خواندنی است
[ترجمه ترگمان]محصولات یک humorist ماهر و با استعداد، اغلب مضحک و تقریبا همیشه جذاب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was also a famous humorist, a spinner of yarns.
[ترجمه گوگل]او همچنین یک طنزپرداز معروف، نخ ریسی بود
[ترجمه ترگمان]او نیز یک humorist معروف بود، یک رشته yarns
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you want to be a humorist, you must have an extremely strong sense of humor.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید طنزنویس باشید، باید حس شوخ طبعی بسیار قوی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]، اگه میخوای یه humorist باشی باید حس شوخ طبعی خیلی قوی داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her Brother is quite a humorist.
[ترجمه گوگل]برادرش کاملاً طنزپرداز است
[ترجمه ترگمان] برادر اون یه humorist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بذله گو (اسم)
rogue, farceur, gagger, joker, humorist, gagman, gangster, humourist

لطیفه گو (اسم)
gagger, humorist, humourist, japer, wisecracker

ادم شوخ (اسم)
gamester, humorist, gagman, gangster, humourist

فکاهی نویس (اسم)
humorist, humourist

انگلیسی به انگلیسی

• one who is skilled in the use of humor in writing (or acting, etc.); person with a good sense of humor (also humourist)
a humorist is writer who makes jokes or writes in a humorous way.

پیشنهاد کاربران

بپرس