hummus


(از ریشه ی ترکی) حموس (خوراک خمیر مانندی از نخود پخته و کوبیده و سیر و غیره) (humus هم می نویسند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a Middle Eastern dish consisting of mashed chickpeas, garlic, and tahini, used esp. as a dip or spread.

جمله های نمونه

1. Taramasalata and hummus are both oily and rich.
[ترجمه گوگل]تاراماسالاتا و هوموس هر دو روغنی و غنی هستند
[ترجمه ترگمان]Taramasalata و حمص هر دو چرب و غنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hummus also contains tahini (sesame seed butter) and the combination of nutrients makes this dish highly supportive of ascension due to the vitamin B and E along with protein content.
[ترجمه گوگل]هوموس همچنین حاوی تاهینی (کره دانه کنجد) است و ترکیب مواد مغذی این غذا را به دلیل داشتن ویتامین B و E همراه با پروتئین، بسیار از معراج شدن غذا کمک می کند
[ترجمه ترگمان]hummus همچنین حاوی سس tahini (کره دانه sesame)و ترکیب مواد مغذی این غذا را به شدت حامی صعود به خاطر ویتامین B و E همراه با محتوای پروتئینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I had taken my first bite of hummus sandwich when I heard the scrape of the chair. I lifted my eyes.
[ترجمه گوگل]اولین لقمه ساندویچ هوموس را خورده بودم که صدای خراش صندلی را شنیدم چشمانم را بلند کردم
[ترجمه ترگمان]وقتی صدای خراش روی صندلی را شنیدم اولین گاز sandwich را خوردم چشمانم را بالا بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I had taken my first bite of hummus sandwich when I heard the scrape of the chair. I lifted my eyes. Tape-Glasses stared back at me.
[ترجمه گوگل]اولین لقمه ساندویچ هوموس را خورده بودم که صدای خراش صندلی را شنیدم چشمانم را بلند کردم لیوان نواری به من خیره شد
[ترجمه ترگمان]وقتی صدای خراش روی صندلی را شنیدم اولین گاز sandwich را خوردم چشمانم را بالا بردم عینک آفتابی به من خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A few quarts of gourmet hummus swapped for an hour of professional massage therapy?
[ترجمه گوگل]چند لیتر هوموس لذیذ با یک ساعت ماساژ درمانی حرفه ای تعویض شده است؟
[ترجمه ترگمان]یک گالن کالری نیز برای یک ساعت ماساژ حرفه ای عوض شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mila is fond of making hummus from organic dried garbanzo beans as a good daily protein source.
[ترجمه گوگل]میلا به تهیه هوموس از لوبیای گاربانزو خشک شده ارگانیک به عنوان یک منبع پروتئین روزانه خوب علاقه دارد
[ترجمه ترگمان]میلا دوست دارد که hummus را از لوبیا خشک ارگانیک به عنوان یک منبع پروتئین روزانه خوب تهیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Natalie met us there, with carrots and hummus from the apartment.
[ترجمه گوگل]ناتالی با هویج و هوموس از آپارتمان ما را در آنجا ملاقات کرد
[ترجمه ترگمان]ناتالی \"با ما آشنا شد با هویج و\" hummus \"از آپارتمان\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You're all about, "Hey, try this delicious hummus," and, "You know what would be good?
[ترجمه گوگل]شما در مورد "هی، این هوموس خوشمزه را امتحان کنید" و "می دانید چه چیزی خوب است؟"
[ترجمه ترگمان]\"تو همش در مورد\" هی، یه مشروب خوش مزه رو امتحان کن \"و\" می دونی چی خوب میشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many dishes, such as hummus, a delicious chickpea spread, are pervasive throughout the Middle East.
[ترجمه گوگل]بسیاری از غذاها، مانند هوموس، یک نخود خوشمزه، در سراسر خاورمیانه فراگیر است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از غذاها، مانند حمص، یک نوع chickpea خوش مزه، در سراسر خاور میانه فراگیر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Carrot, celery sticks, and/or broccoli spears, dipped into hummus (in fact, any seasonal vegetable, or dip will do).
[ترجمه گوگل]هویج، چوب کرفس، و/یا نیزه های کلم بروکلی، آغشته به هوموس (در واقع، هر سبزی فصلی یا دیپ مفید است)
[ترجمه ترگمان]Carrot، کرفس، و یا نیزه بروکلی (در واقع، هر گونه سبزیجات فصلی یا دیپ)، در حمص غوطه ور می شوند (در واقع، هر گونه سبزیجات فصلی یا دیپ)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I also sometimes just enjoy eating hummus on toast or a cracker.
[ترجمه گوگل]همچنین گاهی اوقات از خوردن هوموس روی نان تست یا کراکر لذت می برم
[ترجمه ترگمان]و من هم گاهی اوقات از خوردن مشروب لذت می برم یا یه بیسکوییت می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her hummus video is the No. 1 hummus recipe video on the Internet, with more than 34 000 views.
[ترجمه گوگل]ویدیوی هوموس او، ویدیوی شماره 1 دستور پخت هوموس در اینترنت است، با بیش از 34000 بازدید
[ترجمه ترگمان]ویدیوی Her the ۱ hummus در اینترنت است، که بیش از ۴۰۰۰ نما دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And while both parts are perfectly good, I prefer pita with hummus and my salsa with chips.
[ترجمه گوگل]و در حالی که هر دو قسمت کاملاً خوب هستند، من پیتا را با هوموس و سالسا را ​​با چیپس ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]و در حالی که هر دو بخش کاملا خوب هستند، من pita را با حمص و سالسا با چیپ ها ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There are hundreds of restaurants to choose from which serve staples such as tabbouleh, hummus and mixed grills.
[ترجمه گوگل]صدها رستوران وجود دارد که می توانید از بین آنها غذاهای اصلی مانند تبوله، حمص و کباب های مخلوط را سرو کنید
[ترجمه ترگمان]صدها رستوران برای انتخاب مواد غذایی مانند tabbouleh، حمص و grills مخلوط وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• popular middle eastern food made from a mixture of ground chick peas tahini and spices

پیشنهاد کاربران

حُمْص یا نخود - ارده یک خوراک مدیترانه ای - عربی است که در خاورمیانه محبوبیت دارد. حمص را بیشتر در سینی های مزه به عنوان پیش غذا سرو می شود. این خوراک از نخود پخته، روغن زیتون، ارده، آبلیمو و سیر له شده درست می شود.
hummushummus
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Hummus
حُمُص
غذای عربی
پیش غذای لبنانی - یونانی ترکیبی از پوره نخود ، ارده و آبلیمو و البته سیر. معنای دوم : خاک گیاه
لکه ( سس )

بپرس