hummock

/ˈhʌmək//ˈhʌmək/

معنی: پشته، تپه گرد، برامدگی زمین در مرداب
معانی دیگر: تپه ی کوچک، تل، هرندک، کتل، (در پهنه های یخی قطب ها و کوهستان) برجستگی، یخ پشته

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: hummocky (adj.)
(1) تعریف: a low, rounded mound or knoll of earth, esp. in a low-lying marsh.

(2) تعریف: a raised ridge in an ice field.

جمله های نمونه

1. These hummocks vary in size from coins to basketballs.
[ترجمه گوگل]اندازه این هوموک ها از سکه تا توپ بسکتبال متفاوت است
[ترجمه ترگمان]این پشته های از سکه تا basketballs فرق دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The elongated, slightly oval hummock could hardly be called a grave, more a burial mound.
[ترجمه گوگل]گور دراز و کمی بیضی شکل را به سختی می توان قبر نامید، بیشتر تپه دفن
[ترجمه ترگمان]قوس درازی که در hummock بود به زحمت می توان گورستان دفن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hummocks denied any sure footing.
[ترجمه گوگل]هاموک ها هر گونه پای مطمئنی را انکار کردند
[ترجمه ترگمان]hummocks هر گونه footing را رد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some short scarps and hummocks in this region probably also originate from the Caloris impact.
[ترجمه گوگل]برخی از اسکارپ‌ها و هوموک‌های کوتاه در این منطقه نیز احتمالاً از ضربه Caloris سرچشمه می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]برخی از scarps و پشته های کوتاه در این منطقه احتمالا از تاثیر Caloris سرچشمه می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Time after time I stumbled over some hummock of tough grass, and once I went into a creek up to my shoulders.
[ترجمه گوگل]بارها و بارها به چمنی سفت برخورد کردم و یک بار تا شانه هایم به نهر رفتم
[ترجمه ترگمان]مدتی پس از گذشت زمان بر فراز توده های علف خشک سکندری خوردم و یک بار به نهر کوچکی که روی شانه هایم بود رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The wide belt of dune-land with its hummocks and scrubby grass growing out of the sand was deserted at that hour.
[ترجمه گوگل]کمربند عریض تپه شنی با چمن‌زارها و علف‌های خشکی که از میان ماسه‌ها روییده بود در آن ساعت متروک بود
[ترجمه ترگمان]در آن ساعت، کمربند عریض و وسیعی که علف های شنی آن را پوشانده بودند، در آن ساعت متروک مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was a particular hummock of coral that caused the green vans to slow to a crawl, gears clashing as they shifted down.
[ترجمه گوگل]یک هوموک خاص از مرجان وجود داشت که باعث می شد ون های سبز به آرامی بخزند و دنده ها در هنگام جابجایی به پایین با هم برخورد کنند
[ترجمه ترگمان]در توده مرجانی خاصی وجود داشت که باعث می شد که ون های سبز به سرعت حرکت کنند و به سمت پایین حرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was still standing on the hummock piping the fife in the long dusk.
[ترجمه گوگل]در غروب طولانی هنوز روی هومک ایستاده بود که فیف را لوله می کرد
[ترجمه ترگمان]او هنوز در قله کوه ایستاده بود و در تاریکی شب صدای نی و نی را زیر و رو می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. High up on the hummock, I am free, free to walk my horse.
[ترجمه گوگل]در بالاي هوماك، من آزادم، آزادم تا اسبم را راه بروم
[ترجمه ترگمان]در the علیا، آزاد و آزاد هستم که اسبم را پیاده کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Where the ground is slightly drier, in the coniferous woods, there are smooth rounded hummocks of a pale turquoise moss.
[ترجمه گوگل]جایی که زمین کمی خشک‌تر است، در جنگل‌های سوزنی‌برگ، خزه‌های گرد و صافی از خزه‌های فیروزه‌ای کم‌رنگ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]جایی که زمین کمی خشک تر است، در جنگل های انبوه، پشته های smooth گرد و صیقلی پوشیده از خزه فیروزه ای رنگی وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Squeezed by the pressure of the water, the ice had formed into towering hummocks in the center of the river.
[ترجمه گوگل]یخ که تحت فشار آب فشرده شده بود، به شکل چماق های بلندی در مرکز رودخانه درآمد
[ترجمه ترگمان]در فشار آب، یخ به صورت پشته های سربه فلک کشیده در مرکز رودخانه شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I've never seen such terrible country; it was a constant stumble over grassy hummocks and peat-bogs.
[ترجمه گوگل]من هرگز چنین کشور وحشتناکی را ندیده بودم این یک تلو تلو خوردن دائمی بر سر چمنزارهای علفزار و باتلاقهای ذغال سنگ نارس بود
[ترجمه ترگمان]من تا به حال چنین کشوری را ندیده بودم؛ این یک سکندری دایمی بر روی تپه های پوشیده از علف و باتلاق ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The weeds on the path, crisp with frost, were slippery white hummocks in the darkness leading to the door.
[ترجمه گوگل]علف‌های هرز روی مسیر که از یخ‌زدگی تند بودند، در تاریکی که به در منتهی می‌شد، کومک‌های سفید لغزنده بودند
[ترجمه ترگمان]علف های کنار جاده، علف های خشک و یخ زده در تاریکی در تاریکی در تاریکی به سمت در حرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cushion plant A plant that forms a tight low hummock as an adaptation to cold and dry or windy situations.
[ترجمه گوگل]گیاه بالشتکی گیاهی است که به‌منظور انطباق با شرایط سرد و خشک یا باد می‌سازد
[ترجمه ترگمان]گیاه کوشن گیاهی است که a پایینی را به عنوان سازگاری با شرایط سرد و خشک و خشک تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پشته (اسم)
stack, heap, hill, eminence, mound, barrow, embankment, hillock, knap, rick, toft, hummock, monticule

تپه گرد (اسم)
hummock

برامدگی زمین در مرداب (اسم)
hummock

تخصصی

[عمران و معماری] پشته مانند - گرده وار
[زمین شناسی] تپه گرد، پشته، برآمدگی زمین در مرداب

انگلیسی به انگلیسی

• small raised area of land, small hillock, knoll

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A small, rounded hill or mound, often found in marshy areas ⛰
🔍 مترادف: Hillock
✅ مثال: The children played on the grassy hummock, rolling down its gentle slope.

بپرس