hummed

جمله های نمونه

1. he hummed his displeasure
او با من من کردن ناخشنودی خود را نشان داد.

2. mosquitoes hummed
پشه ها وز وز می کردند.

3. she hummed the baby to sleep
زیر لبی (لالایی) خواند تا بچه به خواب رفت.

4. the ceiling fan hummed all night
بادزن سقف تمام شب فرفر می کرد.

پیشنهاد کاربران

زیر لب غر غر کردن - به آرامی غر غر کردت
1 - نمناک و خیس
Ex - > The clothes I wore last night are still hummed because of the rain
ترجمه: لباس هایی که دیشب تنم بودن هنوز به خاطر بارون خیس و نمناک هستن.
2 - زمزمه کردن
Ex - > He hummed as he picked up his bag
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه: همون طور که آوازی رو زیر لب زمزمه می کرد، کیفش رو برداشت.

زمزمه کردن
خیس نمناک

بپرس