اسم ( noun )
• : تعریف: the quality or state of being humble; modesty about one's status or accomplishments.
• متضاد: arrogance, conceit, egoism, egotism, hauteur, hubris, pride, vainglory
• مشابه: modesty, shame
• متضاد: arrogance, conceit, egoism, egotism, hauteur, hubris, pride, vainglory
• مشابه: modesty, shame
- Her humility caused her to deny that she was in any way a hero for what she'd done.
[ترجمه نگار] فروتنی او باعث شد که او این که او به هرنحو برای کاری که انجام داده بود یک قهرمان بود را انکار کند|
[ترجمه شان] فروتنی این زن موجب شد که آنچه را او انجام داده بود - و به هر روی، یک قهرمان به شمار می رود، انکار کند.|
[ترجمه گوگل] فروتنی او باعث شد که انکار کند که او به هر نحوی برای کاری که انجام داده قهرمان بوده است[ترجمه ترگمان] فروتنی او باعث شد که انکار کند که او برای کاری که انجام داده بود قهرمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید