humility

/hjuːˈmɪləti//hjuːˈmɪlɪti/

معنی: پستی، تحقیر، تواضع، فروتنی، حقارت، بی اهمیتی، خشوع، افتادگی
معانی دیگر: خضوع، شکسته نفسی، ذلت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality or state of being humble; modesty about one's status or accomplishments.
متضاد: arrogance, conceit, egoism, egotism, hauteur, hubris, pride, vainglory
مشابه: modesty, shame

- Her humility caused her to deny that she was in any way a hero for what she'd done.
[ترجمه نگار] فروتنی او باعث شد که او این که او به هرنحو برای کاری که انجام داده بود یک قهرمان بود را انکار کند
|
[ترجمه شان] فروتنی این زن موجب شد که آنچه را او انجام داده بود - و به هر روی، یک قهرمان به شمار می رود، انکار کند.
|
[ترجمه گوگل] فروتنی او باعث شد که انکار کند که او به هر نحوی برای کاری که انجام داده قهرمان بوده است
[ترجمه ترگمان] فروتنی او باعث شد که انکار کند که او برای کاری که انجام داده بود قهرمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her humility and cheerfullness disarmed all her enemies
فروتنی و خوش رویی او همه ی دشمنانش را تحبیب می کرد.

2. learn humility . . .
افتادگی آموز . . .

3. he had enough humility to apologize
او آنقدر فروتنی داشت که پوزش بخواهد.

4. his virtue is learning and humility
حسن او دانش و افتادگی است.

5. Humility is the beginning of wisdom.
[ترجمه گوگل]فروتنی آغاز خرد است
[ترجمه ترگمان]تواضع و فروتنی سرآغاز حکمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is not a sign of humility to declaim against pride.
[ترجمه گوگل]اظهار تواضع در برابر غرور، نشانه فروتنی نیست
[ترجمه ترگمان]این نشانه فروتنی نیست که با غرور و غرور مخالفت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Humility is the foundation of all virtue.
[ترجمه گوگل]فروتنی اساس همه فضیلت هاست
[ترجمه ترگمان]تواضع پایه فضیلت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Humility often gains more than pride.
[ترجمه شان] اغلب فایده تواضع و فروتنی، بیش از غرور است.
|
[ترجمه گوگل]تواضع اغلب چیزی بیشتر از غرور به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]تواضع و فروتنی اغلب بیشتر از غرور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Humility is not thinking less of yourself, but thinking of yourself less. C. S. Lewis
[ترجمه سارا بهاری] فروتنی این نیست که خودتو دست پایین بگیری، این هست که درباره خودت کمتر فکر کنی. سی اس لوئیس
|
[ترجمه گوگل]فروتنی این نیست که به خودت کم فکر کنی، بلکه کمتر به خودت فکر کنی سی اس لوئیس
[ترجمه ترگمان]فروتنی و فروتنی کم تر از خودت نیست، اما به خودت کم تر فکر می کنی ج اس لوییس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Losing is a learning experience. It teaches you humility. It teaches you to work harder. It's also a powerful motivator.
[ترجمه گوگل]از دست دادن یک تجربه یادگیری است فروتنی را به شما می آموزد به شما یاد می دهد که بیشتر کار کنید همچنین یک محرک قوی است
[ترجمه ترگمان]از دست دادن یک تجربه یادگیری است این به شما تواضع را یاد می دهد به شما یاد می دهد که سخت تر کار کنید همچنین یک محرک قدرتمند نیز هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Too much humility is pride.
[ترجمه گوگل]تواضع بیش از حد غرور است
[ترجمه ترگمان]افراط در تواضع غرور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pride apes humility.
[ترجمه گوگل]غرور میمون تواضع
[ترجمه ترگمان] غرور میمون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Humility is a virtue.
[ترجمه گوگل]فروتنی یک فضیلت است
[ترجمه ترگمان]این تواضع یک فضیلت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Haughtiness invites disaster, humility receives benefit.
[ترجمه هومن جزایری] تکبر موجب بلاست، تواضع آورنده ثواب
|
[ترجمه گوگل]غرور بلا را دعوت می کند، فروتنی سود می برد
[ترجمه ترگمان]Haughtiness از بلایای طبیعی دعوت می کند و خاکساری از آن ها بهره مند می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her first defeat was an early lesson in humility.
[ترجمه گوگل]اولین شکست او یک درس اولیه در فروتنی بود
[ترجمه ترگمان]نخستین شکست او نخستین درس فروتنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Their daughter's death had taught him humility.
[ترجمه گوگل]مرگ دخترشان به او فروتنی آموخت
[ترجمه ترگمان]مرگ دخترشان به او تواضع یاد داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پستی (اسم)
poverty, abjection, degradation, baseness, meanness, inferiority, debasement, dishonor, turpitude, ignobility, villainy, lowness, humility, lousiness, vulgarism, vulgarity

تحقیر (اسم)
diminution, slight, contempt, disdain, belittlement, humiliation, scorn, humility, letdown, meiosis

تواضع (اسم)
courtesy, modesty, humility, obeisance

فروتنی (اسم)
humbleness, lowliness, homeliness, modesty, humility, pudency, simplicity, simpleness, coyness, meekness, demureness, pudicity, rusticity

حقارت (اسم)
demission, scorn, humility, paltriness

بی اهمیتی (اسم)
triviality, humility, insignificance, disesteem, insignificancy

خشوع (اسم)
humbleness, obedience, docility, humility, servility

افتادگی (اسم)
humility, self-effacement

انگلیسی به انگلیسی

• humble state, modesty, meekness
someone who has humility is not proud and does not believe that they are better than other people.

پیشنهاد کاربران

تواضع و فروتنی
تقریبا هم معنی modesty
با این تفاوت که humility یک حس درونی هست و روی خودمون اثر میزاره
ولی modesty یک حس بیرونی هست و روی دیگران اثر میزاره
As we have seen, humility is internal, and its direct consequences are personal. By contrast, modesty is external, and its direct consequences are interpersonal. Modesty helps us to avoid causing others pain, envy, and resentment.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : humble
✅️ اسم ( noun ) : humbleness / humility
✅️ صفت ( adjective ) : humble
✅️ قید ( adverb ) : humbly
humility: تواضع - فروتنی
humanity : انسانیت
humiliation: تحقیر
شکسته نفسی
بی اهمیتی به معنای خوبش. یعنی خودمونو همونطور که هستیم دوست داشته باشیم و قبول کنیم. و اهمیت ندیم که دیگران در مورد ما نظرات خوبی دارن یا بد. نقایصمونو بپذیرم . نقاط قوتمونو هم بپذیریم اما دنبال تایید دیگران نباشیم یا نقد و نظر آنها در موردمون اهمیت نداشته باشه
تواضع - خشوع - فروتنی
the quality of not being proud because you are aware of your bad qualities

بپرس