• : تعریف: to cause (someone) to lose pride or feel disgraced; embarrass; mortify. • مترادف: embarrass, mortify • متضاد: honor • مشابه: abash, burn, chagrin, crush, disgrace, dishonor, humble, put to shame, shame
- His punishment in front of the other students humiliated the boy.
[ترجمه گوگل] تنبیه او در مقابل سایر دانش آموزان پسر را تحقیر کرد [ترجمه ترگمان] مجازات او در مقابل سایر دانش آموزان پسر را تحقیر کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The soldiers harassed the man's wife not only for their pleasure but to humiliate him.
[ترجمه شان] سربازان نه فقط برای خوشی و لذت ( جنسی بردن ) ، بلکه برای تحقیر این مرد، زنش را مورد آزار و اذیت قرار دادند.
|
[ترجمه گوگل] سربازان همسر مرد را نه تنها به خاطر خوشنودی خود بلکه برای تحقیر او مورد آزار و اذیت قرار دادند [ترجمه ترگمان] سربازان همسر مرد را آزار می دادند نه فقط برای لذت بلکه به تحقیر او [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It humiliated her that she'd boasted about going to Harvard and then wasn't accepted.
[ترجمه گوگل] این او را تحقیر کرد که به رفتن به هاروارد افتخار می کرد و سپس پذیرفته نشد [ترجمه ترگمان] او را تحقیر کرد که درباره رفتن به هاروارد و بعد هم پذیرفته نشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. one should not humiliate a child in front of his friends
بچه را نباید جلو دوستانش خفیف کرد.
2. How could I humiliate myself like that?
[ترجمه گوگل]چطور میتونستم خودمو اینطوری تحقیر کنم؟ [ترجمه ترگمان]چطور میتونم خودم رو اینطوری تحقیر کنم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I didn't want to humiliate her in front of her colleagues.
[ترجمه یونس] نمی خواستم جلوی همکاراش تحقیرش کنم
|
[ترجمه گوگل]من نمی خواستم او را در مقابل همکارانش تحقیر کنم [ترجمه ترگمان]نمی خواستم جلوی همکارانش او را تحقیر کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. How could you humiliate me by questioning my judgment in front of everyone like that?
[ترجمه گوگل]چطور تونستی با زیر سوال بردن قضاوت من جلوی همه اینطوری تحقیرم کنی؟ [ترجمه ترگمان]چطور تونستی با سوال کردن من در مقابل همه مردم من رو تحقیر کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You should not humiliate her in public.
[ترجمه گوگل]شما نباید او را در ملاء عام تحقیر کنید [ترجمه ترگمان]تو نباید اون رو در ملا عام تحقیر کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. There are people who want to humiliate you and grind you down.
[ترجمه گوگل]افرادی هستند که می خواهند شما را تحقیر کنند و شما را زمین گیر کنند [ترجمه ترگمان]کسانی هستند که می خواهند شما را تحقیر کنند و you کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The invading army took every opportunity to humiliate the local peasants.
[ترجمه گوگل]ارتش متجاوز از هر فرصتی برای تحقیر دهقانان محلی استفاده می کرد [ترجمه ترگمان]ارتش مهاجم هر فرصتی را برای تحقیر روستاییان محلی به دست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Why do you always have to humiliate me in front of your friends?
[ترجمه گوگل]چرا باید همیشه در مقابل دوستانت مرا تحقیر کنی؟ [ترجمه ترگمان]چرا همیشه باید جلوی دوستات من رو تحقیر کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Grown men shouldn't humiliate themselves like this.
[ترجمه گوگل]مردان بزرگ نباید اینگونه خود را تحقیر کنند [ترجمه ترگمان]مردای بزرگ نباید خودشون رو اینطوری تحقیر کنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I learned that to humiliate another person is to make him suffer an unnecessarily cruel fate.
[ترجمه گوگل]یاد گرفتم که تحقیر کردن شخص دیگری باعث می شود که او به سرنوشت بی رحمانه ای دچار شود [ترجمه ترگمان]من آموختم که تحقیر یک شخص دیگر باعث شود که او دچار سرنوشتی غیر ضروری شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Don't humiliate his intelligence, that just like in mercy killing.
[ترجمه گوگل]هوش او را تحقیر مکن، آن هم مثل کشتن رحمت [ترجمه ترگمان]اون هوش و شعور اون رو تحقیر نکن، فقط به خاطر کشتن mercy [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. What right had they to bully and humiliate people like this?
[ترجمه گوگل]چه حقی داشتند که اینطور مردم را قلدری و تحقیر کنند؟ [ترجمه ترگمان]چه حقی برای این که این مردم را تحقیر کنند و به مردم تحقیر کنند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. No one can humiliate or disturb us unless we let him.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند ما را تحقیر یا مزاحم کند مگر اینکه به او اجازه دهیم [ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند به ما اهانت کند و مزاحم ما نشود مگر این که به او اجازه بدهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Shanxi coal boss purchase Mission: to humiliate a group of 10 million moneybags?
[ترجمه گوگل]خرید رئیس زغال سنگ شانشی ماموریت: تحقیر یک گروه 10 میلیونی کیسه پول؟ [ترجمه ترگمان]رئیس ماموریت خرید زغال سنگ: برای خوار کردن یک گروه از ۱۰ میلیون moneybags؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It was not my intention to hurt or humiliate her.
[ترجمه گوگل]قصد من آزار یا تحقیر او نبود [ترجمه ترگمان]قصد من این نبود که به او صدمه بزنم یا او را تحقیر کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• shame, mortify, lower someone's pride, humble if you humiliate someone, you say or do something that makes them feel ashamed or foolish.
پیشنهاد کاربران
تحقیر کردن. شرمسار کردن. سرافکنده کردن مثال: His punishment in front of the other students humiliated the boy. تنبیه او در مقابل بقیه دانش آموزها پسر را تحقیر و سرافکنده کرد.
Put ( someone ) down
تقریبا معنی embarrass میده یعنی "خجالت زده کردن" تفاوتش اینه که embarrass تلفیقی از خجالت و شرمندگیه و humiliate تلفیقی از خجالت و خفت یا حماقته