1. this book is a real humdinger
این کتاب واقعا معرکه است.
2. It should be a humdinger of a match.
3. His girl - friend is a real humdinger.
[ترجمه گوگل]دوست دختر او یک هومدینگ واقعی است
[ترجمه ترگمان]دوست دختر اون یه humdinger واقعیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Annabel's party was a real humdinger.
[ترجمه گوگل]مهمانی آنابل یک هومدینگ واقعی بود
[ترجمه ترگمان]حزب Annabel یک برتری واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It turned into a real humdinger of a game.
[ترجمه گوگل]آن را به یک Humdinger واقعی یک بازی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]تبدیل شد به یه humdinger واقعی بازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His latest novel is a humdinger.
7. We had a humdinger of an argument.
8. And it was a humdinger, delivered with passion and poise.
[ترجمه گوگل]و این یک هومدینگ بود که با اشتیاق و متانت تحویل شد
[ترجمه ترگمان]و این یه برتری بود که با شور و هیجان تحویل داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. a humdinger of a blizzard.
10. Brown must have been a humdinger of a playground supervisor.
[ترجمه گوگل]براون باید یک ناظر زمین بازی بوده باشد
[ترجمه ترگمان]براون حتما به عنوان یک ناظر زمین بازی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Pierre and Donna are having a humdinger of a row.
[ترجمه گوگل]پیر و دونا در حال دعوا هستند
[ترجمه ترگمان] پی یر و \"دانا\" دارن یه ردیف ردیف می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There was a humdinger of a reception to greet us.
[ترجمه گوگل]یک مهماندار پذیرایی به استقبال ما آمد
[ترجمه ترگمان]یه جایگاه ویژه برای خوش آمد گفتن به ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. My new sportscar is a real humdinger.
[ترجمه گوگل]ماشین اسپورت جدید من یک هومدینگر واقعی است
[ترجمه ترگمان]sportscar جدید من یه humdinger واقعیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. That dinner is a humdinger.
15. Such excitement was absent during a first half that was more humdrum than humdinger.
[ترجمه گوگل]چنین هیجانی در نیمه اول غایب بود
[ترجمه ترگمان]این هیجان ناشی از این همه شور و هیجان بود که بیش از humdinger humdinger بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید