humbled

جمله های نمونه

1. he humbled himself before his rich kinsmen
او خود را نزد خویشاوندان پولدار خود خوار و خفیف کرد.

2. his victory humbled his enemies
پیروزی او دشمنانش را پست و زبون کرد.

3. He was humbled by her good scolding.
[ترجمه گوگل]او از سرزنش خوب او متواضع شد
[ترجمه ترگمان]او از سرزنش و سرزنش خود شرمنده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The world champion was humbled last night in three rounds.
[ترجمه گوگل]قهرمان جهان شب گذشته در سه راند تواضع شد
[ترجمه ترگمان]قهرمان جهان دیشب در سه دور دست و پا زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was humbled by her generosity.
[ترجمه گوگل]او در برابر سخاوت او متواضع شد
[ترجمه ترگمان]جوانمردی او را حقیر می شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I came away very humbled and recognizing that I, for one, am not well-informed.
[ترجمه گوگل]من خیلی متواضع آمدم و متوجه شدم که به عنوان یکی از من آگاه نیستم
[ترجمه ترگمان]با فروتنی بسیار از آنجا دور شدم و به این نتیجه رسیدم که برای یک نفر به خوبی مطلع نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was humbled by the child's generosity.
[ترجمه گوگل]او در برابر سخاوت کودک فروتن شد
[ترجمه ترگمان]او از جوانمردی و سخاوت بچه خوار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I knew he had humbled himself to ask for my help.
[ترجمه گوگل]می‌دانستم که او خود را متواضع کرده است تا از من کمک بخواهد
[ترجمه ترگمان]می دانستم که او خودش را تحقیر کرده بود تا از من کمک بخواهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can't help but be humbled when you walk into this magnificent cathedral.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد این کلیسای باشکوه می‌شوید، نمی‌توانید خود را فروتن کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد این کلیسای مجلل شدی نمی توانی به من کمک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then they walked away, humbled and dejected.
[ترجمه گوگل]سپس آنها متواضع و مأیوس شدند
[ترجمه ترگمان]سپس در حالی که افسرده و افسرده به راه خود ادامه می دادند، از اتاق بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By that, Taylor says he is humbled.
[ترجمه گوگل]با آن، تیلور می گوید که او متواضع است
[ترجمه ترگمان]با این حرف، تیلر می گوید که فروتنی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The examination results humbled him.
[ترجمه گوگل]نتایج معاینه او را فروتن کرد
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش ها او را خوار و خفیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All were humbled by the miracle child.
[ترجمه گوگل]همه توسط کودک معجزه فروتن شدند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها توسط بچه معجزه humbled شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Swansea were humbled 41-10 by Leicester, while Cardiff lost 21-to Gloucester.
[ترجمه گوگل]سوانسی با نتیجه 41-10 توسط لستر مغلوب شد و کاردیف با نتیجه 21 مغلوب گلاستر شد
[ترجمه ترگمان]سوانسی ۴۱ - ۱۰ سال Leicester بود، در حالی که کاردیف ۲۱ - ۱ به Gloucester باخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• made humble; subdued in status; made to feel less proud or important
if someone is humbled, they are defeated and made to feel inferior.

پیشنهاد کاربران

متواضع
They humbled me
اونها از خجالتم در اومدن
شکست خورده
سر افکنده
شکست نفسی کرد

بپرس