صفت ( adjective )
• (1) تعریف: characterized by concern for improving the welfare of humanity.
• مشابه: altruistic, philanthropic
• مشابه: altruistic, philanthropic
- These funds were set aside for humanitarian relief efforts.
[ترجمه گوگل] این بودجه برای کمک های بشردوستانه کنار گذاشته شد
[ترجمه ترگمان] این وجوه برای تلاش های انسان دوستانه به کنار گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این وجوه برای تلاش های انسان دوستانه به کنار گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company was motivated more by the desire for profits than by humanitarian concerns.
[ترجمه گوگل] انگیزه این شرکت بیشتر به دنبال سود بود تا نگرانی های بشردوستانه
[ترجمه ترگمان] انگیزه این شرکت بیشتر از تمایل به سود بیشتر از نگرانی های انسان دوستانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] انگیزه این شرکت بیشتر از تمایل به سود بیشتر از نگرانی های انسان دوستانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of or pertaining to the ethical doctrine that the improvement and welfare of humankind is one's primary obligation.
اسم ( noun )
• : تعریف: a humanitarian person.
- Eleanor Roosevelt is known as a great humanitarian because of her dedication to the cause of human rights.
[ترجمه گوگل] النور روزولت به دلیل فداکاری اش در زمینه حقوق بشر به عنوان یک انسان دوست بزرگ شناخته می شود
[ترجمه ترگمان] الی نور (النور روزولت)به خاطر اهدا او به دلیل حقوق بشر، به عنوان یک بشر دوستانه شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] الی نور (النور روزولت)به خاطر اهدا او به دلیل حقوق بشر، به عنوان یک بشر دوستانه شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید