humanist

/ˈhjuːməˌnɪst//ˈhjuːmənɪst/

(با h بزرگ) انسان گرای، معتقد به اصالت وکفایت انسان، انسان مدار، اهل مطالعه علوم انسانی، (اواخر قرون وسطی در اروپا) اومانیست، مردمی گرای، وابسته به انسان گرایی، دانشجوی رشته انسانیت، دانشجوی ادب نفس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: humanistic (adj.), humanistically (adv.)
(1) تعریف: one who studies human nature and human affairs.

(2) تعریف: one who has special concern for the welfare and dignity of humans.
متضاد: misanthrope

(3) تعریف: a scholar or student of the humanities.

جمله های نمونه

1. the humanist ethic
اخلاقیات انسان گرایانه

2. He is a practical humanist, who believes in the dignity of mankind.
[ترجمه گوگل]او یک انسان گرای عملی است که به کرامت نوع بشر معتقد است
[ترجمه ترگمان]او یک humanist اهل عمل است که به کرامت انسانی اعتقاد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Roughly speaking, a scientific humanist is somebody who believes in science and in humanity but not in God.
[ترجمه گوگل]به طور تقریبی، انسان‌گرای علمی کسی است که به علم و انسانیت اعتقاد دارد اما به خدا اعتقاد ندارد
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، یک humanist علمی کسی است که به علم و در انسانیت ایمان دارد، اما نه به خدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So the transvestite fails the test of humanist transgression.
[ترجمه گوگل]بنابراین ترنسیستیت در آزمون تخطی اومانیستی مردود می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، transvestite از آزمون تخطی از انسان گرایی ناموفق عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She even adopts uncritically an apolitical, humanist version of psychological democracy.
[ترجمه گوگل]او حتی یک نسخه غیرسیاسی و انسان گرایانه از دموکراسی روانشناختی را بدون انتقاد پذیرفته است
[ترجمه ترگمان]او حتی uncritically را نیز به عنوان یک نسخه غیر سیاسی از دموکراسی روان اتخاذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lucy had been approached by an international humanist organisation, there was funding, and Lucy was raring to go.
[ترجمه گوگل]یک سازمان بین‌المللی انسان‌گرا به لوسی مراجعه کرده بود، بودجه‌ای وجود داشت، و لوسی به سختی می‌خواست برود
[ترجمه ترگمان]لوسی توسط یک سازمان humanist بین المللی به او نزدیک شده بود، و لوسی مشتاق رفتن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Being a Humanist means trying to behave decently without expectation of rewards or punishment after you are dead. Kurt Vonnegut
[ترجمه گوگل]اومانیست بودن به معنای تلاش برای رفتار شایسته بدون انتظار پاداش یا مجازات پس از مرگ است کرت وونگات
[ترجمه ترگمان]انسان گرایان بودن به معنی تلاش برای رفتار شایسته ای بدون انتظار پاداش و یا مجازات پس از مرگ شما است کورت Vonnegut
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He thought of socialism in humanist terms but had little appreciation of socialist economics.
[ترجمه گوگل]او سوسیالیسم را با اصطلاحات اومانیستی می اندیشید اما قدردانی چندانی از اقتصاد سوسیالیستی نداشت
[ترجمه ترگمان]او به سوسیالیسم در واژه های اومانیست ها فکر کرد، ولی از اقتصاد سوسیالیستی قدردانی اندکی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She appears to appropriate traditional humanist interests in social connectedness and caring specifically for women.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او علایق سنتی اومانیستی را در ارتباط اجتماعی و مراقبت ویژه از زنان به کار می گیرد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او به علایق انسان گرایی سنتی در ارتباط اجتماعی و توجه خاص به زنان اهمیت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, even in the liberal humanist tradition of Leavis and Richards, there is a striking paradox.
[ترجمه گوگل]با این حال، حتی در سنت لیبرال اومانیست لیویس و ریچاردز، یک پارادوکس قابل توجه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، حتی در سنت انسان گرایی لیبرال of و ریچاردز، یک تناقض قابل توجه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To proceed towards a humanist and democratic ideology and government in the name of human values.
[ترجمه گوگل]حرکت به سمت یک ایدئولوژی و حکومت اومانیستی و دموکراتیک به نام ارزش های انسانی
[ترجمه ترگمان]برای ادامه دادن به یک اومانیست و ایدئولوژی دموکراتیک و دولت به نام ارزش های انسانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Humanist psychology seems to avoid traditional psychology's obsession with objectivity.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد روان‌شناسی انسان‌گرا از وسواس روان‌شناسی سنتی با عینیت دوری می‌کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که روان شناسی انسان گرایی از وسواس روانشناسی سنتی با بی طرفی اجتناب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These humanist goals could be fully covered by the ideals which are sometimes described as socialist.
[ترجمه گوگل]این اهداف اومانیستی را می‌توان به طور کامل تحت پوشش آرمان‌هایی قرار داد که گاه سوسیالیستی توصیف می‌شوند
[ترجمه ترگمان]این اهداف انسان گرایی می تواند به طور کامل توسط ایده هایی که گاهی به عنوان یک سوسیالیست توصیف می شوند، پوشش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Humanist psychologists realize that gender relations affect this subject.
[ترجمه گوگل]روانشناسان انسان گرا متوجه شده اند که روابط جنسیتی بر این موضوع تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]روانشناسان انسان گرایی درک می کنند که روابط جنسیت بر این موضوع تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• advocate of human rights, advocate of a system of thought which values human dignity and achievements; student of the humanities

پیشنهاد کاربران

humanist ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: انسان گرا 1
تعریف: کسی که قائل به انسان گرایی است

بپرس