humane

/hjuːˈmeɪn//hjuːˈmeɪn/

معنی: خلیق، مهربان، بامروت، رحیم، تهذیبی، باشفقت
معانی دیگر: (دارای ویژگی های خوب انسانی) انسانی، مردمی خو، بخشنده، دل نرم، با انسانیت، مهرآمیز، متمدن کننده، تزکیه انگیز، آدم ساز، ادب آموز، ادبگر، فرهیخت گر، نیکساز، منزه کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: humanely (adv.), humaneness (n.)
(1) تعریف: showing compassion in treating one's fellow creatures; kind; merciful.
مترادف: compassionate, human
متضاد: atrocious, bestial, brutal, cruel, inhuman, inhumane, oppressive
مشابه: bighearted, gentle, good, humanitarian, largehearted, merciful, sympathetic

- The company has instituted a more humane way to butcher cattle.
[ترجمه گوگل] این شرکت روشی انسانی تر برای قصابی گاو ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان] این شرکت راهی انسانی تر برای قصابی کردن گاو به عمل آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: emphasizing humanistic values.
مترادف: humanistic

- humane learning
[ترجمه گوگل] یادگیری انسانی
[ترجمه ترگمان] در حال آموزش و پرورش انسانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. humane studies
مطالعات در (زمینه ی) علوم انسانی

2. the humane treatment of the defeated nations
رفتار انسانی با ملل شکست خورده

3. a truly humane prison guard!
یک زندانبان واقعا انسان !

4. the officer was humane toward prisoners of war
افسر با اسیران جنگی با انسانیت رفتار کرد.

5. Humane people are considerate of animals.
[ترجمه گوگل]انسان های انسان دوست نسبت به حیوانات توجه دارند
[ترجمه ترگمان]انسان ها نسبت به حیوانات محتاط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These regulations ensure the humane treatment of all refugees.
[ترجمه گوگل]این مقررات رفتار انسانی با همه پناهندگان را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]این مقررات رفتار انسانی همه پناهندگان را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To Err is Humane.
[ترجمه گوگل]خطا کردن، انسانی است
[ترجمه ترگمان]انسان جایزالخطاست، انسانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Is it humane to kill animals for food?
[ترجمه گوگل]آیا کشتن حیوانات برای غذا انسانی است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این انسانیت است که حیوانات را برای غذا به کشتن می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Humane Slaughter Association is right to point out the arguments in favour of religious freedom.
[ترجمه گوگل]انجمن ذبح انسانی حق دارد که به استدلال های به نفع آزادی مذهبی اشاره کند
[ترجمه ترگمان]انجمن کشتار انسانی حق دارد این استدلال ها را به نفع آزادی مذهبی بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Whitehall's obsessive secrecy may have a more humane base than generally allowed, though that seems rather unlikely.
[ترجمه گوگل]رازداری وسواس‌آمیز وایت‌هال ممکن است پایه‌ای انسانی‌تر از حد مجاز داشته باشد، هرچند که بعید به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]حریم خصوصی وایت هال (وایت هال)ممکن است یک پایه انسانی تر از این باشد که به طور کلی مجاز است، هر چند که نسبتا بعید به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This has both humane and practical interest.
[ترجمه گوگل]این هم منافع انسانی و هم کاربردی دارد
[ترجمه ترگمان]این موضوع هم هر دو جنبه انسانی و هم عملی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was a humane royal government, Tudor or Stuart, to slow the thing down.
[ترجمه گوگل]یک دولت سلطنتی انسانی، تودور یا استوارت، وجود داشت تا سرعت کار را کم کند
[ترجمه ترگمان]در آنجا یک دولت سلطنتی با نام تودور یا استوارت وجود داشت که آن چیز را آهسته کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. First thing first: a humane agreement between two peoples who must live side by side.
[ترجمه گوگل]اولین چیز اول: توافقی انسانی بین دو ملت که باید در کنار هم زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]اول از همه: یک توافق انسانی بین دو ملت که باید در کنار یکدیگر زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Humane Research Trust raised £160. 30 during a collection in Huyton recently, and wish to thank the people for their generosity.
[ترجمه گوگل]Humane Research Trust 160 پوند افزایش داد 30 اخیراً طی مجموعه ای در هیتون، و مایلم از مردم به خاطر سخاوتشان تشکر کنم
[ترجمه ترگمان]بنیاد تحقیقات انسانی ۱۶۰ پوند را بالا برد ۳۰ در طی یک مجموعه در Huyton اخیرا، و آرزو داریم از مردم بخاطر سخاوت آن ها تشکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Animals are now raised in more humane conditions.
[ترجمه گوگل]حیوانات در حال حاضر در شرایط انسانی تر بزرگ می شوند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر حیوانات در شرایط انسانی تر بیشتری پرورش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلیق (صفت)
able, worthy, humane, polite, suitable

مهربان (صفت)
good, humane, compliant, tender, kind, friendly, affable, merciful, gentle, compassionate, complaisant, affectionate, mellow, meek, amiable, soft, benignant, big-hearted, charitable, benign, mild, gracious, placable, clement, condescending, couth, good-natured, kind-hearted, good-hearted, kindly, well-disposed, warm-hearted, obliging, open-armed, open-hearted, tender-hearted

بامروت (صفت)
humane, just, brave, bold, gentle, honest

رحیم (صفت)
humane, merciful, compassionate, clement, pitiful

تهذیبی (صفت)
humane, expurgatory

باشفقت (صفت)
humane

انگلیسی به انگلیسی

• compassionate, kind, merciful
humane behaviour or a humane person or society is considerate and respectful of people's and animals' rights.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Kind
🔘 Compassionate
🔘 Caring
🔘 Gentle
🔘 Considerate
🔘 Benevolent
🔘 Generous
🔘 Thoughtful
🔘 Humane
🔘 Amiable
✅ Definition:
👉 Showing care and concern for others.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Showing compassion or kindness towards others, especially in difficult situations 🥰
🔍 مترادف: Compassionate
✅ مثال: The shelter's humane treatment of animals set a standard for others to follow.
مردمی، مردم دوست
مردمی، مردم وار، مردم دوستانه
having or showing compassion or benevolence.
regulations ensuring the humane treatment of animals
نیکوکاری ، خیرخواهی و مودت ( هم نسبت به انسان و هم نسبت به حیوان ) مثل انجمن نیکوکاری آمریکاHSUS
...
[مشاهده متن کامل]

The Humane Society of the United States
مثلا بر اساس گزارش انجمن نیکوکاری یا خیرخواهی ایالات متحده ( HSUS ) تقریباً ۱، ۰۰۰، ۰۰۰ حیوان در هر سال مورد آزار و اذیت قرار گرفته یا می میرند
According to the Humane Society of the United States, nearly 1, 000, 000 animals are abused or die from abuse every year

مهرامیز، بامروت، رحیم، مهربان، باشفقت، تهذیبی، روانشناسی: انسانی
showing kindness, care, and sympathy towards others, especially those who are suffering
صفت/ نشان دادن مهربانی، مراقبت و همدردی با دیگران، به ویژه کسانی که در رنج هستند
انسان دوستی
The humane way of dealing with a suffering animal ( = the way that causes the least pain ) is to kill it quickly.
...
[مشاهده متن کامل]

Alabama claimed that the new nitrogen gas method was “perhaps the most humane method of execution ever devised”. But eyewitness statements from reporters present in the death chamber suggested that Smith’s death was anything but humane.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/humane
Ukraine urged to take humane approach as men try to flee war
humane ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: انسانی
تعریف: ← انسان دوستانه

بپرس