hullabaloo

/ˌhələbəˈluː//ˌhʌləbəˈluː/

معنی: اشفتگی، هیاهو، سر و صدا، شلوغ، همهمه، غریو
معانی دیگر: جنجال، غوغا، خروش، شلوه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: hullaballoos, hullabaloos
(1) تعریف: the loud sounds of excited voices; uproarious din; clamor.
مشابه: hubbub

(2) تعریف: a widespread excitement, uproar, or publicity.

- Eventually the hullabaloo in the media died out.
[ترجمه گوگل] در نهایت هول در رسانه ها از بین رفت
[ترجمه ترگمان] بالاخره هرج و مرج در رسانه ها خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a political hullabaloo
جار و جنجال سیاسی

2. There was a huge hullabaloo when the book was first published.
[ترجمه گوگل]زمانی که این کتاب برای اولین بار منتشر شد، هیاهوی بزرگی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که کتاب اولین بار منتشر شد جارو جنجال بزرگی برپا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government can expect a real hullabaloo when these measures are announced.
[ترجمه گوگل]وقتی این اقدامات اعلام می شود، دولت می تواند انتظار یک هولابال واقعی را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این تدابیر اعلام می شوند دولت می تواند انتظار یک هرج و مرج واقعی را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was scared by the hullabaloo over my arrival.
[ترجمه گوگل]من از ورودم ترسیده بودم
[ترجمه ترگمان]از the که به من رسیده بود ترسیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She looked up to see what all the hullabaloo was about.
[ترجمه گوگل]او به بالا نگاه کرد تا ببیند این همه هولابالو درباره چیست
[ترجمه ترگمان]او سرش را بلند کرد تا ببیند همه آشوب به کجا ختم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We would have come together when his hullabaloo was over.
[ترجمه گوگل]وقتی هولش تمام می شد دور هم می آمدیم
[ترجمه ترگمان]ما با هم خواهیم آمد وقتی که آشوب او تمام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's been a huge hullabaloo over Collins' new book.
[ترجمه گوگل]در مورد کتاب جدید کالینز غوغایی بزرگ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه آشوب گنده روی کتاب جدید \"کالینز\" بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Once a stag caused a great hullabaloo by breaking from cover and bounding away noisily.
[ترجمه گوگل]یک گوزن گوزن با شکستن از پوشش و دور شدن پر سر و صدا باعث ایجاد یک هولابالوی بزرگ شد
[ترجمه ترگمان]وقتی گوزن نر آشوب عظیمی به پا می کرد، آشوب عظیمی به پا می کرد و با سر و صدا بلند می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Remember all the hullabaloo over the golf ball with the transmitter inside it.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید تمام توپ گلف با فرستنده در داخل آن
[ترجمه ترگمان]همه جارو جنجال را به خاطر داشته باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Despite all the hullabaloo over a post-PC era, Intel chief executive officer Paul Otellini remains bullish on the traditional personal computing market.
[ترجمه گوگل]علی‌رغم همه بدبختی‌ها در دوران پس از رایانه شخصی، پل اوتلینی، مدیر اجرایی اینتل، همچنان در بازار سنتی محاسبات شخصی خوش‌بین است
[ترجمه ترگمان]با وجود تمام the در یک دوره پس از کامپیوتر، پل Otellini، مدیر اجرایی اینتل، در بازار محاسبات شخصی سنتی صعودی باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For all the hullabaloo, though, these flights marked only an incremental advance.
[ترجمه گوگل]با این حال، برای همه هولناک‌ها، این پروازها فقط یک پیشرفت تدریجی را نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]با این حال، در تمام hullabaloo، این پروازها فقط یک پیشرفت افزایشی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A terrible hullabaloo of hammering, wedging, ripping, and splitting.
[ترجمه گوگل]هولابالو وحشتناکی از چکش زدن، گوه زدن، دریدن و شکافتن
[ترجمه ترگمان]داد و بیداد، جر و بحث، جر و بحث، جر و بحث
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a hullabaloo about it.
[ترجمه گوگل]در مورد آن یک هولابالو وجود داشت
[ترجمه ترگمان]همهمه ای در کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They looked outside to find out what all the hullabaloo was about.
[ترجمه گوگل]آنها به بیرون نگاه کردند تا دریابند که این همه هولابالو در مورد چیست
[ترجمه ترگمان]به بیرون نگاه کردند تا بفهمند که همه the در چه موردی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There's a crowd of angry demonstrators making a real hullabaloo outside the Houses of Parliament.
[ترجمه گوگل]جمعیتی از تظاهرکنندگان خشمگین در حال ساختن یک هولابالوی واقعی در خارج از ساختمان پارلمان هستند
[ترجمه ترگمان]جمعیتی از تظاهر کنندگان عصبانی وجود دارند که هرج و مرج واقعی را در خارج از خانه پارلمان برپا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشفتگی (اسم)
turmoil, agitation, turbulence, chaos, perturbation, disorder, unrest, consternation, rummage, disorderliness, disquietude, inquietude, hullabaloo, tumble, turbulency, nonplus, garboil, tanglement, topsy-turvydom

هیاهو (اسم)
pother, commotion, apothecary, fanfare, explosion, ruckus, hubbub, donnybrook, hullabaloo, to-do

سر و صدا (اسم)
smash, bruit, clamor, noise, racket, brabble, fuss, explosion, blatancy, roar, rattle, rumble, crash, hullabaloo, stramash, dust-up, vociferance, kick-up, noisiness, swash

شلوغ (اسم)
tumult, noise, hullabaloo, pell-mell, hubble-bubble, olio

همهمه (اسم)
uproar, buzz, tumult, ruckus, hullabaloo, ruction

غریو (اسم)
uproar, cry, outcry, roar, hullabaloo

انگلیسی به انگلیسی

• ruckus, uproar, confusion
if you make a hullabaloo, you make a lot of noise or fuss about something; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

معادل فارسی:
هیاهو
معادل کُردی:
هات و هاوار
This slang term refers to a noisy or chaotic situation, often involving a lot of commotion or excitement. It can be used to describe an incident that is causing a lot of attention or controversy.
این اصطلاح عامیانه به یک موقعیت پر سر و صدا یا هرج و مرج اشاره دارد که اغلب شامل غوغا یا هیجان زیاد است.
...
[مشاهده متن کامل]

می توان از آن برای توصیف حادثه ای استفاده کرد که باعث توجه یا جنجال زیادی شده است.
“There was a hullabaloo at the concert when the band started playing. ”
In a discussion about a controversial topic, someone might say, “The new policy caused quite a hullabaloo. ”
A person describing a chaotic party might say, “It was a wild hullabaloo, people were dancing on tables. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-incident/

بپرس