hue

/ˈhjuː//hjuː/

معنی: نما، صورت، هیئت، فریاد، رنگ، چرده، شکل، تصویر
معانی دیگر: (در اصل) ظاهر، قیافه، برو رو، رنگ (به ویژه خواص مشخصی مانند طول موج و غیره که اجازه می دهد جای آن در طیف تعیین شود)، فام، دیز، گون، ته رنگ، هر یک از هفت رنگ طیف، بینابفام، (سایه های گوناگون رنگ بخصوص) سایه رنگ، داد، ظاهر، منظر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of the variations of color that occur at points on the spectrum; color as distinguished from shades of gray.
مشابه: color

(2) تعریف: a certain variation of a color; one particular color or tint, such as sky blue or robin's-egg blue; shade.
مترادف: cast, shade, tint, tone
مشابه: coloration

- I want paint of a slightly darker hue.
[ترجمه Mohamir] کمی تیره تر از آن رنگ را می خواهم
|
[ترجمه گوگل] من رنگ کمی تیره تر می خواهم
[ترجمه ترگمان] رنگ کمی تیره تر از آن می خواهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: color in general.
مترادف: color
مشابه: shade, tint, tone

- balloons of many hues
[ترجمه گوگل] بادکنک هایی با رنگ های مختلف
[ترجمه ترگمان] بادکنک های زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a clamor or outcry, as of pursuit. (See hue and cry.)

جمله های نمونه

1. hue and cry
1- (در اصل) فریاد هشدار دهنده ی کسانی که دزدی را تعقیب می کردند 2- سروصدا،داد و بیداد،های و هوی،هوار

2. a more somber hue
یک رنگ تیره تر

3. political parties of every hue
همه گونه احزاب سیاسی

4. i prefer a green of a darker hue
من سبز تیره تری را ترجیح می دهم.

5. Black will take no other hue.
[ترجمه ینا] بالا تر از سیاهی رنگی نیست
|
[ترجمه گوگل]مشکی رنگ دیگری نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]به لک هم رنگ دیگری ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Add orange paint to get a warmer hue.
[ترجمه گوگل]رنگ نارنجی را اضافه کنید تا رنگ گرم تری داشته باشید
[ترجمه ترگمان]رنگ نارنجی را به رنگ گرم تر اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The same hue will look different in different light.
[ترجمه گوگل]رنگ یکسان در نورهای مختلف متفاوت به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]همان رنگ در نور مختلف متفاوت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The workers raised a great hue and cry against the new rule.
[ترجمه محمد مسعود رنجبر ساری] کارگران علیه قانون جدید سرو صدای زیادی به پا کردند
|
[ترجمه گوگل]کارگران در برابر قانون جدید، صدای بلند و فریاد برافراشتند
[ترجمه ترگمان]کارگران رنگ بزرگی به خود گرفتند و بر علیه قانون جدید گریه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His face took on an unhealthy whitish hue.
[ترجمه گوگل]صورتش رنگ سفید ناسالمی به خود گرفت
[ترجمه ترگمان]چهره اش از رنگ unhealthy به سفیدی می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There has been a great hue and cry about the council's plans to close the school.
[ترجمه گوگل]در مورد برنامه های شورا برای تعطیلی مدرسه غوغا و فریاد بزرگی به راه افتاده است
[ترجمه ترگمان]در مورد برنامه های شورا برای بستن مدرسه، رنگ و فریاد زیادی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Reese is in Hawaii, chasing maidens of dusky hue.
[ترجمه گوگل]ریس در هاوایی است و در تعقیب دوشیزگان تاریک رنگ است
[ترجمه ترگمان]ریس در هاوایی است و maidens رنگ تیره را دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bill has raised a hue and cry from the gay community.
[ترجمه گوگل]این لایحه باعث اعتراض جامعه همجنسگرایان شده است
[ترجمه ترگمان]این لایحه رنگ و فریاد جامعه همجنس گرا را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But instead he returned to Hue as an organizer for an underground movement.
[ترجمه گوگل]اما در عوض او به عنوان یک سازمان دهنده برای یک جنبش زیرزمینی به Hue بازگشت
[ترجمه ترگمان]اما در عوض او به عنوان سازمان دهنده برای یک جنبش زیرزمینی برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The taste suggests its Shirley Temple-ish hue is due to a splash of cranberry, though we're not sure.
[ترجمه گوگل]طعم نشان می دهد که رنگ معبد شرلی آن به دلیل پاشیدن کرن بری است، اگرچه ما مطمئن نیستیم
[ترجمه ترگمان]مزه آن نشان می دهد که رنگ ish شرلی تمپل به خاطر پاشیدن قره قاط است، اگرچه ما مطمئن نیستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is similar in hue and transparency to phthalocyanine green, but perhaps slightly less brash.
[ترجمه گوگل]از نظر رنگ و شفافیت شبیه سبز فتالوسیانین است، اما ممکن است کمی کمتر تند باشد
[ترجمه ترگمان]این رنگ مشابه به رنگ و شفافیت برای phthalocyanine سبز است، اما شاید کمی هم گستاخانه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نما (اسم)
face, view, facing, index, air, front, exponent, visage, surface, hue, diagram, superficies

صورت (اسم)
face, invoice, figure, physiognomy, sign, aspect, form, visage, picture, shape, hue, file, roll, muzzle, list, schedule, effigy, roster, phase, facies

هیئت (اسم)
format, commission, physique, corps, astronomy, configuration, hue, attitude, panel, staff

فریاد (اسم)
call, clamor, cry, shout, noise, squawk, hue, outcry, bawl, scream, exclamation, squall, squeal, shriek, whoop, vociferance, hollo, vociferation

رنگ (اسم)
indigo, tune, grain, hue, paint, color, dye, tint, pigmentation, complexion, tincture, tinct, speckle

چرده (اسم)
hue, complexion

شکل (اسم)
likeness, figure, form, image, facet, rank, formation, shape, configuration, hue, gravure, vignette, medal, schema, shekel

تصویر (اسم)
likeness, description, portrayal, projection, form, image, picture, portrait, hue, icon, delineation, illustration, vignette, scenography

تخصصی

[شیمی] رنگ، فام
[سینما] ته رنگ - والور رنگی - ته رنگ
[عمران و معماری] فام
[کامپیوتر] رنگ . - سایه رنگ رنگ ( قرمز در مقابل سبز و نارنجی و.... ) نگاه کنید به HSB .
[برق و الکترونیک] پرده ی رنگ نام یک رنگ، مانند قرمز، زرد، سبز، آبی یا ارغوانی متناظر با طول موج غالب آن . سفید، سیاه، یا خاکستری در این رده نمی گنجند .
[نساجی] فام رنگ - رن ( به مفهوم فیزیکی ) - ته رنگ
[خاک شناسی] هیو
[پلیمر] فام
[روانپزشکی] فام . بعدی از احساس بینایی که بطور عمده با طول موج نور مطابقت می کند این اصطلاح به طور عمده با رنگ (color) معادل است و در واقع فام ها با نامهایی مثل آبی،سبز،قرمز،زرد و غیره مشخص می گردند. باید توجه نمود که فام ها در عین حال بطور ثانوی با دانه امواج نور هم ارتباط دارند. چون فام درک شده تا حدودی با شدت نور تغییر می یابد.

انگلیسی به انگلیسی

• tint, any of the gradations of color; particular shade of a color; color; outcry, shouting
a hue is a colour; a literary word.

پیشنهاد کاربران

hue 2 ( n ) =a type of belief or opinion, e. g. supporters of every political hue.
hue
hue 1 ( n ) ( hyu ) =a color; a particular shade of a color, e. g. His face took on an unhealthy whitish hue.
hue
علاوه بر موارد فوق نام شهر هوئه در ویتنام است
hue: مایه رنگ، هیو
نام رنگ، ته رنگ، رنگ مایه
hue ( شیمی )
واژه مصوب: فام
تعریف: مشخصه ای از رنگ که تعیین کنندۀ قرمز یا زرد یا آبی یا به رنگ دیگر بودن آن است|||* در صنعت جوهر، واژۀ shade به این معنا به کار می رود
hue ( noun ) = رنگ، فام، ته رنگ، تم رنگی/رای، عقیده، نظر
Definition = ( درجه ای از روشنایی ، تاریکی ، قدرت و غیره ) یک رنگ/یک نوع یا گروه متفاوت/
مترادف با کلمه : Color ( noun )
Example :
...
[مشاهده متن کامل]

1 - In the Caribbean waters there are fish of every hue.
در آبهای کارائیب ماهی هایی با هر تم رنگی وجود دارد.
2 - Politicians of all hues wish to get sleaze off the agenda so that they can discuss the real issues.
سیاستمداران با هر عقیده ای مایلند که برنامه ها را از دستور کار خارج کنند تا بتوانند درباره مسائل واقعی بحث کنند.

طیف رنگ،
طیف رنگی،
رنگ ( به ویژه خواص مشخصی مانند طول موج و غیره که اجازه می دهد جای آن در طیف تعیین شود )
غلظت رنگ
فام
رنگ، پیگمنت، رنگ مایه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس