معنی: دوره گرد، دستفروش، ادم مزدور، ادم پست و خسیس، چک و چانه زدنمعانی دیگر: (دکاندار یا سوداگر) چانه زن، گرانفروش، مغبون کننده، دستفروشی کردن، طوافی کردن، (در فروش و تبلیغ برای کالا) دغلکاری کردن، عیب پوشی کردن، رندی کردن، چانه زدن و اصرار کردن، دستفروش (به ویژه میوه و سبزی)، (فروشنده ی) دوره گرد، (امریکا - عامیانه) تبلیغات چی (به ویژه در رسانه ها)، مامور آگهی های تجارتی
• (1)تعریف: (informal) one who writes advertising or promotional material, often of an extravagant or misleading type.
• (2)تعریف: (informal) an aggressive, high-pressure salesman.
• (3)تعریف: one who peddles small goods on the street or door to door.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: hucksters, huckstering, huckstered مشتقات: hucksterism (n.)
• : تعریف: to sell or advertise by hawking or other verbally intensive methods.
جمله های نمونه
1. javad used to huckster tomatoes
جواد،فروشنده دوره گرد گوجه فرنگی بود.
2. They tried to huckster red socks to me.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند جوراب های قرمز را برای من هک کنند [ترجمه ترگمان]سعی کردند جوراب های قرمز را به من بدهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I don't think it's necessary for us to huckster the date.
[ترجمه Betty] فکر نمی کنم لازم باشه سر زمان ملاقات چونه بزنیم.
|
[ترجمه گوگل]فکر نمیکنم لازم باشد که تاریخ را هک کنیم [ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم برای ما لازم باشد که سر قرار ملاقات کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Be in China, every does the big huckster that flowers trades, do not know without the person " Kunming is fought south " .
[ترجمه گوگل]در چین باشید، هر هکستر بزرگی که گل تجارت میکند، بدون شخص نمیداند "با کونمینگ در جنوب جنگ میشود" [ترجمه ترگمان]در چین باشید، هر یک از بازرگانان بزرگ در مورد این که گل ها معامله می کنند، نمی دانند که \"Kunming\" در جنوب جنگیده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You can huckster over prices on the black market.
[ترجمه گوگل]شما می توانید از قیمت ها در بازار سیاه غافل شوید [ترجمه ترگمان]شما می توانید در بازار سیاه با قیمت رو به رو باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. So it is that any medical huckster promising that A will cure B has only to advertise a handful of successful anecdotes in the form of testimonials.
[ترجمه گوگل]بنابراین این است که هر هکر پزشکی که قول میدهد A ب را معالجه میکند، فقط باید تعداد انگشت شماری از حکایتهای موفق را در قالب گواهیها تبلیغ کند [ترجمه ترگمان]این است که هر پزشک متخصص در این باره وعده می دهد که آ ره فقط باید یک مشت داستان های موفق را در فرم testimonials تبلیغ کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The men of peddling the word for profit" in another version of Bible described as "huckster.
[ترجمه گوگل]در نسخه دیگری از کتاب مقدس، مردانی که کلمه را برای کسب سود میفروشند، به عنوان «هاکستر» توصیف میکنند [ترجمه ترگمان]مردانی که از کلمه \"سود\" استفاده می کردند، در نسخه دیگری از کتاب مقدس که \"عامی\" توصیف می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He decided to start a "huckster" route into the town of Stone Harbor on the beach.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت یک مسیر "هاکستر" را به سمت شهر استون هاربر در ساحل آغاز کند [ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت که مسیر \"مرد عامی\" را در شهر of در ساحل آغاز کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is with reason to huckster.
[ترجمه گوگل]آن را با دلیل به huckster است [ترجمه ترگمان]با عقل جور در می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Web page design has evolved from original "huckster" style business brief introduction to concentration on individuation, and been promoted to present the cultural intension of certain business.
[ترجمه گوگل]طراحی صفحه وب از مقدمه کوتاه کسب و کار به سبک اصلی "هاکستر" تا تمرکز بر فردیت تکامل یافته است و برای ارائه اهداف فرهنگی یک تجارت خاص ارتقا یافته است [ترجمه ترگمان]طراحی صفحه وب از مقدمه و معرفی مختصری از سبک متداول تجاری \"فروشنده\" به تمرکز بر روی individuation ساخته شده است، و به منظور ارایه the فرهنگی یک کسب وکار خاص ارتقا پیدا کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The speed-reading huckster Evelyn Wood claimed that a professor boasted of consuming more than 500 words per minute "with outstanding recall and comprehension. "
[ترجمه گوگل]اولین وود، خواننده تندخوان، ادعا کرد که یک پروفسور به مصرف بیش از 500 کلمه در دقیقه "با یادآوری و درک فوق العاده" مباهات می کند [ترجمه ترگمان](اولین چوب)با سرعت خواندن (اولین چوب)ادعا کرد که استاد بیش از ۵۰۰ کلمه در هر دقیقه \"با یادآوری و درک برجسته\" لاف می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I can't quite give up the huckster, because of the porridge!
[ترجمه گوگل]من به دلیل فرنی نمی توانم کاملاً از هاکستر دست بکشم! [ترجمه ترگمان]من نمی توانم مرد عامی را به خاطر فرنی از دست بدهم! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But he still demonstrates fluency in the language of the huckster.
[ترجمه گوگل]اما او همچنان به زبان هاکستر تسلط دارد [ترجمه ترگمان]اما او هنوز به زبان مرد عامی حرف می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. My father voted Republican with the regularity of a huckster for Metamucil.
[ترجمه گوگل]پدرم با قاعده ی یک هاکستر برای متاموسیل به جمهوری خواه رای داد [ترجمه ترگمان]پدرم با نظم و ترتیب یک مرد عامی با نظم و ترتیب به جمهوری خواهان رای داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• peddler, vendor; advertising agent a huckster is someone who sells small, cheap things in the street or at the doors of houses; used in american english.
پیشنهاد کاربران
۱ - فروشنده دوره گرد، یا فروشنده ای که در یک دکه و یا مغاره کوچک خرت و پرت می فروشه ۲ - فروشنده ای که با زور میخواد اجناس کم ارزش رو به زور بفروشه به مشتری An extremely pushy salesman who tries to sell cheap goods • The new phenomenon of internet hucksters