hubcap

/ˈhʌbˌkæp//ˈhʌbkæp/

(اتومبیل) قالپاق، درپوش توپی، قلپاق، قالپاق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a removable round metal cover over the hub of a motor vehicle wheel.

جمله های نمونه

1.
قالپاق،درپوش توپی

2. He charged me twenty bucks for a new hubcap.
[ترجمه Sobhan] او به من ۲۰ دلار داد تا قالپاق جدید بخرم
|
[ترجمه گوگل]او برای یک هابکاپ جدید بیست دلار از من گرفت
[ترجمه ترگمان]اون به من ۲۰ دلار داد تا \"هاپ کپ\" جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Losing a hubcap or two was no big deal.
[ترجمه Sobahn] یکی یا دو تا از قالباق هارو از دست بدی مشکلی نداره
|
[ترجمه گوگل]از دست دادن یک یا دو هاب کپ مشکل بزرگی نبود
[ترجمه ترگمان]از دست دادن یک یا دو ضربه کاری بزرگ نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He started to spray the hubcaps with what looked like toothpaste.
[ترجمه Sobhan] او شروع به اسپری زدن یه چیزی مثل خمیر دندان به قالپاق بود
|
[ترجمه گوگل]او شروع به اسپری کردن کلاهک ها با چیزی شبیه خمیر دندان کرد
[ترجمه ترگمان]شروع کرد به پاشیدن اون با چیزی که شبیه خمیر دندون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They also ripped off the hubcaps.
[ترجمه گوگل]آنها کلاهک ها را نیز پاره کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها also را هم پاره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He found hubcaps. -He repainted the car a pretty magenta.
[ترجمه گوگل]او کلاهک ها را پیدا کرد -او ماشین را یک سرخابی زیبا رنگ کرد
[ترجمه ترگمان] اون \"hubcaps\" رو پیدا کرد اون ماشین رو رنگ کرد به رنگ آبی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was cream-colored, no hubcaps, with torn seats and a battered trunk.
[ترجمه گوگل]کرم رنگ بود، بدون کلاهک، با صندلی های پاره و صندوق عقب ضربه خورده
[ترجمه ترگمان]رنگ کرم رنگ بود، نه hubcaps، با صندلی های شکسته و یک چمدان کهنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I think there's a hubcap that's still usable.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم هاب کپ وجود دارد که هنوز قابل استفاده است
[ترجمه ترگمان]فکر کنم اون \"هاپ کپ\" - ه که هنوز هم قابل استفاده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Other events include a hubcap - discus throw and bobbing for pigs'feet.
[ترجمه گوگل]رویدادهای دیگر عبارتند از کلاهک توپی - پرتاب دیسک و ضربه زدن برای پای خوک
[ترجمه ترگمان]رویداده ای دیگر شامل پرتاب دیسک و بالا رفتن روی پاهای خوک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Manufacturing 25 suits of hydraulic system of Hubcap Foundry Machine for Zhejiang Wangfeng Automobile Factory.
[ترجمه گوگل]ساخت 25 کت و شلوار سیستم هیدرولیک ماشین ریخته گری Hubcap برای کارخانه خودروسازی ژجیانگ وانگ فنگ
[ترجمه ترگمان]طراحی ۲۵ مربوط به سیستم هیدرولیک hydraulic of ماشین for Automobile Wangfeng Zhejiang Zhejiang Automobile Automobile Automobile Automobile Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory Factory
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The characteristics and methods of automobile hubcap machining modeling are discussed.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌ها و روش‌های مدل‌سازی ماشین‌کاری توپی خودرو مورد بحث قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها و روش های مدلسازی خودرو hubcap خودرو مورد بحث قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I bought flowers for his girlfriends and polished the hubcaps on his car.
[ترجمه گوگل]برای دوست دخترش گل خریدم و کلاهک های ماشینش را جلا دادم
[ترجمه ترگمان]من برای دوست دخترش گل خریدم و چراغ ماشین را صیقل دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He bootlegged whiskey, pumped gas, worked in a steel mill handling hot wire, stole hubcaps.
[ترجمه گوگل]او ویسکی می‌خرید، گاز پمپ می‌کرد، در یک کارخانه فولاد کار می‌کرد که سیم داغ را مدیریت می‌کرد، کلاهک‌ها را دزدید
[ترجمه ترگمان]او ویسکی قاچاق می کرد، بنزین پمپ می کرد، در یک کارگاه آهنگری کار می کرد که سیم های داغ داشت و hubcaps را دزدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Audi came hurtling over the rise, too, one hubcap spinning away from it as it landed.
[ترجمه گوگل]آئودی در هنگام بالا آمدن نیز به شدت پرت شد و در هنگام فرود یک کلاهک از آن دور شد
[ترجمه ترگمان]ایودی را هم از بالا به پایین پرتاب کرد و one از آن به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• circular piece of metal that fits over the center of a wheel
a hubcap is a metal disc that covers and protects the hub of a wheel on motor vehicles.

پیشنهاد کاربران

hubcap ( n ) ( hʌbk�p ) =a round metal cover that fits over the hub of a vehicle's wheel
hubcap
قسمت های مختلف ماشین به انگلیسی:
hood ( American ) / bonnet ( British ) = کاپوت
headlight / headlamp ( British ) = چراغ جلو
taillight / rear light ( British ) = چراغ عقب
front bumper = سپر جلو
...
[مشاهده متن کامل]

rear bumper = سپر عقب
windscreen ( British ) / windshield ( American ) = شیشه جلو
rear window = شیشه عقب
side window = شیشه بغل
windscreen wiper ( British ) / windshield wiper ( American ) = برف پاک کن
roof = سقف
sunroof = پنجره سقفی
roofrack = باربند

trunk ( American ) / boot ( British ) = صندوق عقب
antenna ( American ) / aerial ( British ) = آنتن
tailpipe / exhaust / exhaust pipe = لوله اگزوز
wing ( British ) / fender ( American ) = گلگیر
tire ( American ) / tyre ( British ) = چرخ
hubcap / wheel cover / wheel trim = قالپاق
spare tire / spare tyre = لاستیک زاپاس
chassis = شاسی
number plate ( British ) / license plate ( American ) = پلاک
gas pedal ( American ) / accelerator ( British ) = پدال گاز
brake pedal = پدال ترمز
clutch = کلاچ
emergency brake ( American ) / handbrake ( British ) = ترمز دستی
brake pad = لنت ترمز
wing mirror ( British ) / side - view mirror ( American ) = آینه بغل
rear - view mirror = آینه وسط
steering wheel = فرمان
horn = بوق
ignition = استارت
gear lever ( British ) / gear stick ( British ) / gear shift ( American ) = دسته دنده
instrument panel = صفحه نشانگر آمپر ها
milometer ( British ) / mileometer ( British ) / odometer ( American ) / the clock ( informal ) = کیلومتر شمار
speedometer = سرعت سنج
fuel gauge = آمپر سوخت
tachometer / rev counter = تاکومتر، دور سنج موتور
satnav / sat nav ( satellite navigation ) = مسیریاب، مکان یاب
glove compartment / glove box = جعبه داشبورد
dashboard = داشبورد
seat belt = کمربند ایمنی
door handle = دستگیره در
cooler = کولر
heater = بخاری
air vent = دریچه کولر ( و بخاری )
headrest = پشت سری صندلی
visor = آفتاب گیر
driver's seat = صندلی راننده
passenger seat = صندلی شاگرد
stop light / brake light = چراغ ترمز
reversing light ( British ) / backup light ( American ) = چراغ دنده عقب
turn signal ( American ) / indicator ( British ) / blinker ( informal ) = راهنما
oil filter = فیلتر روغن
air filter = فیلتر هوا
radiator = رادیاتور
fuel tank = باک بنزین
gas cap / filler cap = درپوش باک بنزین
spark plug / sparking plug = شمع
fuel injection system = کاربُراتور
radiator hose = شلنگ رادیاتور
fan belt / serpentine belt / alternator belt = تسمه پروانه، تسمه دینام
timing belt = تسمه تایم
alternator = دینام
cylinder = سیلندر
piston = پیستون
gearbox = گیربکس
coolant = مایع خنک کننده
airbag = کیسه هوا
automatic transmission ( AT ) = دنده اتوماتیک
manual transmission ( MT ) = گیربکس دستی، دنده دستی

قالپاق

بپرس