hubbub

/ˈhəbəb//ˈhʌbʌb/

معنی: غوغا، هیاهو، داد و بیداد، جنجال
معانی دیگر: (صداهای درهم آمیخته و ناموزون) همهمه، جار و جنجال، توف، غلغله، غریو، درهم و برهمی، شلوغی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a confusing mix of loud sounds, esp. voices; uproar.
مترادف: clamor, commotion, din, hullabaloo, pandemonium, racket, tumult, uproar
متضاد: still
مشابه: noise, ruckus

(2) تعریف: the confused activity of a loud, disorderly place; turmoil.
مترادف: bedlam, melee, pandemonium, turmoil
مشابه: bustle, chaos, commotion, confusion, mess, noise, stir

جمله های نمونه

1. the hubbub of musicians tuning up
سروصدای نوازندگانی که دارند سازهای خود را کوک می کنند

2. the hubbub of traffic around the bazaar
درهم و برهمی ترافیک در اطراف بازار

3. There was a hubbub of excited conversation from over a thousand people.
[ترجمه گوگل]انبوهی از گفتگوهای هیجان انگیز از بیش از هزار نفر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در میان هزار نفر همهمه پرشوری درگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was some time before the hubbub of laughter died down.
[ترجمه گوگل]مدتی بود که غم خنده خاموش شد
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا صدای خنده ها قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Once the hubbub of the election had died down, it was back to normal for the President.
[ترجمه گوگل]زمانی که غوغای انتخابات خاموش شد، برای رئیس جمهور به حالت عادی بازگشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که هیاهوی انتخابات فروکش کرد، رئیس جمهور به حالت عادی بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was left wondering what all the hubbub and expectancy had been about.
[ترجمه گوگل]او در این فکر مانده بود که این همه غوغا و انتظار برای چه بوده است
[ترجمه ترگمان]مانده بود که این هیاهو و انتظار در چه موردی پیش آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His fruity tenor boomed above the hubbub at rowdy election meetings, at Labour Party conferences, even at formal banquets.
[ترجمه گوگل]تنور میوه ای او در جلسات انتخاباتی پر سر و صدا، در کنفرانس های حزب کارگر، حتی در ضیافت های رسمی بر سر زبان ها افتاد
[ترجمه ترگمان]در جلسات حزب کارگر، حتی در مهمانی های رسمی، که در جلسات حزب کارگر، در کنفرانس های رسمی حزب کارگر، صدای زیر و پر از میوه ای به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The hubbub in the reception area was considerable among the gathering of journalists, show business people, and golfers.
[ترجمه گوگل]شلوغی در محوطه پذیرایی در میان جمع خبرنگاران، اهالی نمایش و بازرگانان گلف قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]هیاهو در منطقه استقبال بین جمع روزنامه نگاران، نشان دادن افراد تجاری و گلف بازان بسیار قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The hubbub was even more deafening than usual.
[ترجمه گوگل]حباب حتی بیشتر از حد معمول کر بود
[ترجمه ترگمان]این هیاهو، حتی بیش از معمول کر کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Just before sunset I heard a hubbub outside where a crowd had collected.
[ترجمه گوگل]درست قبل از غروب آفتاب صدای غوغایی را در بیرون از جایی که جمعیتی جمع شده بودند شنیدم
[ترجمه ترگمان]درست قبل از غروب آفتاب شنیدم که جمعیت در آنجا جمع شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The hubbub was so intense that it would be impossible to hold any private conversation.
[ترجمه گوگل]غوغا به قدری شدید بود که انجام هیچ مکالمه خصوصی غیرممکن بود
[ترجمه ترگمان]این غوغا به قدری شدید بود که نمی شد گفتگوی خصوصی را ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's a wonderful place to escape from the hubbub of London's busy streets.
[ترجمه گوگل]این مکان فوق العاده ای برای فرار از شلوغی خیابان های شلوغ لندن است
[ترجمه ترگمان]مکان شگفت انگیزی برای فرار از هیاهوی خیابان های شلوغ لندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was some minutes before the hubbub died down.
[ترجمه sadjad] چند دقیقه ای طول کشید تا هیاهو بخوابد
|
[ترجمه گوگل]دقایقی بود که هول از بین رفت
[ترجمه ترگمان]چند دقیقه طول کشید تا آشوب فروکش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Indeed, by the time the whole hubbub had died down, he had received twenty-two such humanitarian awards.
[ترجمه گوگل]در واقع، تا زمانی که کل غم از بین رفته بود، او بیست و دو جایزه بشردوستانه را دریافت کرده بود
[ترجمه ترگمان]در واقع، در آن زمان که همه آشوب فروکش کرده بود، بیست و دو جایزه بشردوستانه دریافت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غوغا (اسم)
pandemonium, fray, turmoil, affray, melee, uproar, clamor, mobile, riot, tumult, ruckus, hubbub, scuffle, mob, scrimmage, jangle, rave, peal, canaille, din, embroilment, hordes of locusts, hurly-burly, rumpus

هیاهو (اسم)
pother, commotion, apothecary, fanfare, explosion, ruckus, hubbub, donnybrook, hullabaloo, to-do

داد و بیداد (اسم)
uproar, riot, squabble, hubbub, broil, bawl, rampage, scrimmage, wrangle, hobble, jangle, free-for-all, vociferance, vociferation

جنجال (اسم)
tumult, pother, hubbub, scuffle, jangle, bobbery, brawl, donnybrook, stramash, garboil

انگلیسی به انگلیسی

• uproar, disturbance, commotion
a hubbub is a noise made by a lot of people all talking or shouting at the same time.
a hubbub is also great confusion or excitement that is created in a particular situation.

پیشنهاد کاربران

بپرس