مرکز پخش
مرکز اتصال یا ارتباط
مرکز. کانون. قطب. برجستگی، ناف، کاسه چرخ، رینگ چرخ، توپی چرخ، قطب، مرکز فعالیت، علوم مهندسی: چرخ فرز، علوم هوایی: توپی، علوم نظامی: طوقه
مرکز ثقل
۱. تویی {چرخ} ۲. مرکز. کانون. قطب
مثال
gradually New York became the literary and artistic hub of America
به تدریج نیویورک به مرکز {و قطب} ادبی و هنری در آمریکا تبدیل شد.
centre, core, focal point, focus, heart, middle, nerve centre
برجستگی، ناف، کاسه چرخ، رینگ چرخ، توپی چرخ، قطب، مرکز فعالیت، علوم مهندسی: چرخ فرز، علوم هوایی: توپی، علوم نظامی: طوقه
محل جمع شدن، پاتوق
مرکز/ مرکزی
کانون
قطب
وسیلۀ رابط یا میزبان اصلی در کامپیوتر که توسط آن میتوان اتصالات بیشتری را به یو اس بی دانشگاه ایجاد کرد.
- مرکز ، کانون فعالیت
- مرکز یک چرخ
- قطب ( اقتصادی ، توریستی ، تفریحی ، کشاورزی و. . . )
- رابط شبکه محلی
[اجاقِ برقی] صفحه
هاب ینی محل تمرکز و قطب ، در هر زمینه ایی مثل انرژی ، اقتصادی و سیاسی
Hub مخفف hubby به معنی شوهر
شبکه/Networking
"هاب: یه نوع تکنولوژی قدیمیه که چند دستگاه در یک شبکه رو بهم متصل می کرد ولی خب امروزه دیگه ازش استفاده نمی شه"
واژه مصوب: ناف
ابزار انشعاب در شبکه محلی با پیکربندی ستاره ای که تمامی بافه ها/ کابل های ارتباط دهنده رایانه های شبکه از آن عبور می کنند
همچنین برنامه نصب شده روی گوشی یا لوح مرکز مدیریت لوازم هوشمند خانگی را ناف خانه هوشمند یا ناف هوشمند نامند.
توپی
🚲 بخش های مختلف دوچرخه به انگلیسی:
✅ tire / tyre = چرخ
✅️ hub = توپی چرخ
✅️ spoke = پره چرخ، میله چرخ، اسپوک
✅️ brake = ترمز
✅️ brake lever = دسته ترمز
✅️ brake cable = سیم ترمز
... [مشاهده متن کامل]
✅️ handlebar = دسته دوچرخه
✅️ saddle = زین
✅️ seatpost = میله ای که زین روی آن سوار است
✅️ gear = دنده
✅️ chain = زنجیر
✅️ chain ring / chain wheel = حلقه زنجیر
✅️ pedal = پدال
✅️ valve = سوپاپ تلمبه
✅️ rim = طوقه، رینگ تایر
در پزشکی به قسمت انتهایی نیدل ( سوزن ) که به سرنگ وصل است اطلاق می شود که با توجه به سایز نیدل رنگ بندی متفاوت دارد.
مرکز
کانون
در پزشکی، به دهانه کاتتر، هاب گفته می شود
مرکزی برای تجمیع و توزیع اشیاء هر نوع شبکه، که به همه گره های آن شبکه یا هاب های دیگر، دسترسی دارد
پایگاه
hub ( حملونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: قطب حمل ونقل
تعریف: منطقه ای مرکزی که مقصد اکثر سفرهای حمل و نقل عمومی است و سفرها از آنجا به مناطق دیگر توزیع می شود|||متـ . قطب
مرکز , قطب ( فعالیت ) ؛ توپی ( چرخ )
– At the hub of the crisis
– The kitchen is the hub of our household
– The City of London is the hub of Britain's financial world
– The hub of the wheel was damaged
۱. قالپاق ماشین
۲. کانون، مرکز، قطب هر نوع فعالیت مهمی
( چیز یا شخص ) حلقة اتصال
( مکان ) قُطب
🌟The AFC Hub:⚽
1️⃣ قطب کنفدراسیون فوتبال آسیا
2️⃣ فدراسیون فوتبال آسیای مرکزی
۱. نام دستگاهی که دارای چندین جای usb برای اتصال و وصل شدن به هم است
۲. مرکز - کانون - قطب - مرکز فعالیت
تلاقی گاه
محور
Coronavirus Could Be The End Of China As A Global Manufacturing Hub
اصطلاحی در نقشه برداری که برای توصیف میخ چوبی، جهت مشخص کردن دقیق موقعیت یا ارتفاع یک نقطه به کار برده می شود.
is a term used to describe wood stake used to give reference to an elevation or to place a tack for pinpoint location
ساختار محوریتی ( هرساختارشبکه ای حول یک مرکز ) - تشکل متحدالمرکز - شبکه ای حول مرکز - اتصال یا پیوند حول یک مرکز
وسیله ای که چندین رایانه را در یک شبکه محلی به یکدیگر متصل می کند . هاب
بارانداز
پخشگاه ، کانون پخش
دسترس گاه ، کانون دسترسی
پیوندگاه ، کانون پیوند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)