صفت ( adjective )
• (1) تعریف: uttering or producing the sound of a howl.
- When we listened carefully, we could hear a howling wolf in the distance.
[ترجمه Mohi] وقتی با دقت گوش دادیم ، تونستیم صدای زوزه ی گرگی رو تو فاصله ای بشنویم.|
[ترجمه گوگل] وقتی با دقت گوش می کردیم صدای زوزه گرگ را از دور می شنیدیم[ترجمه ترگمان] وقتی به دقت گوش دادیم، می توانستیم صدای زوزه گرگ زوزه را از دور بشنویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: desolate; mournful.
- He was lost somewhere in the howling canyon.
[ترجمه گوگل] او جایی در دره زوزه کش گم شده بود
[ترجمه ترگمان] جایی در دره زوزه کشان از دست رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جایی در دره زوزه کشان از دست رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (informal) tremendous; great.
- Do you think he can recover from this howling blunder?
[ترجمه گوگل] فکر میکنید او میتواند از این اشتباه زوزهآمیز خلاص شود؟
[ترجمه ترگمان] فکر می کنید می تواند از این اشتباه زوزه بکشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فکر می کنید می تواند از این اشتباه زوزه بکشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید