اسم ( noun )
• (1) تعریف: a shelter or dwelling; lodging.
• مترادف: abode, dwelling, shelter
• مشابه: accommodation, domicile, habitation, house, lodging, quarter
• مترادف: abode, dwelling, shelter
• مشابه: accommodation, domicile, habitation, house, lodging, quarter
- She got the job in Boston, and now she's looking for housing there.
[ترجمه مهدیه] او در بوستون شغل پیدا کرده و حالا دنبال خانه ای در بوستون است.|
[ترجمه گوگل] او کار را در بوستون پیدا کرد و اکنون در آنجا به دنبال مسکن است[ترجمه ترگمان] اون شغل رو تو بوستون پیدا کرده و حالا داره دنبال مسکن میگرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: houses or living places collectively.
• مترادف: houses
• مشابه: accommodation, accommodations, dwellings, lodgment, quarters, residences, shelter
• مترادف: houses
• مشابه: accommodation, accommodations, dwellings, lodgment, quarters, residences, shelter
- Housing for the elderly is scarce in this city.
[ترجمه گوگل] مسکن برای سالمندان در این شهر کمیاب است
[ترجمه ترگمان] مسکن برای سالمندان در این شهر کمیاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مسکن برای سالمندان در این شهر کمیاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the act of providing shelter.
• مترادف: sheltering
• مشابه: accommodation, harboring, quartering
• مترادف: sheltering
• مشابه: accommodation, harboring, quartering
- Their housing of Jewish children during the Nazi regime was done at great risk.
[ترجمه گوگل] اسکان کودکان یهودی آنها در دوران رژیم نازی با خطر بزرگی انجام می شد
[ترجمه ترگمان] اسکان کودکان یهودیان در دوران حکومت نازی در خطر بزرگی به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اسکان کودکان یهودیان در دوران حکومت نازی در خطر بزرگی به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a case or casing that covers or protects.
• مترادف: box, case
• مشابه: capsule, casing, container, covering, jacket, sheath
• مترادف: box, case
• مشابه: capsule, casing, container, covering, jacket, sheath
- The mechanic fixed the cracked motor housing.
[ترجمه گوگل] مکانیک محفظه موتور ترک خورده را تعمیر کرد
[ترجمه ترگمان] مکانیک خانه موتور ترک را تعمیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مکانیک خانه موتور ترک را تعمیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید