• : تعریف: a person, often an employee, who performs or oversees the tasks required to take care of a home. • مشابه: domestic
جمله های نمونه
1. a passionate housekeeper
کسی که به خانه داری علاقه مند است
2. they laughed at the innocence of their rustic housekeeper
آنان به ساده دلی کلفت روستایی خود خندیدند.
3. Her adoptive mother was a housekeeper.
[ترجمه گوگل]مادر خوانده اش خانه دار بود [ترجمه ترگمان] مادر خونده اون یه خدمتکار بوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She is an economical housekeeper and feeds her family cheaply.
[ترجمه گوگل]او یک خانه دار اقتصادی است و خانواده اش را با قیمت ارزان تغذیه می کند [ترجمه ترگمان]او سرایدار صرفه جویی است و به این قیمت به خانواده اش غذا می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The new housekeeper came on the highest recommendation.
[ترجمه گوگل]خانه دار جدید به بالاترین توصیه آمد [ترجمه ترگمان]خدمتکار جدید به بالاترین پیشنهاد رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Our housekeeper is a real treasure.
[ترجمه گوگل]خانه دار ما یک گنج واقعی است [ترجمه ترگمان]کدبانو ما گنجینه واقعی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The housekeeper cooks, does the laundry and cleans.
[ترجمه شیدا دارایی] سرایدار/کلفت اشپزی میکند، لباسها را میشوید و نظافت میکند.
|
[ترجمه گوگل]خانه دار آشپزی می کند، لباس ها را می شست و تمیز می کند [ترجمه ترگمان]آشپز خانه آشپزی می کند، لباس ها را تمیز می کند و تمیز می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. You'd better ring for the housekeeper to bring more soap.
[ترجمه گوگل]شما بهتر است زنگ بزنید تا خانه دار صابون بیشتری بیاورد [ترجمه ترگمان]بهتر است برای سرایدار زنگ بزنید تا صابون بیشتری بیاورند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. You need a housekeeper to nurse your property.
[ترجمه گوگل]شما به یک خانه دار برای پرستاری از اموال خود نیاز دارید [ترجمه ترگمان] تو به یه خدمتکار نیاز داری تا از ملک تو مراقبت کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Not having a housekeeper meant most of the domestic chores became mine.
[ترجمه گوگل]نداشتن خانه دار به این معنا بود که بیشتر کارهای خانه از آن من شد [ترجمه ترگمان]نه داشتن خدمتکار به این معنا بود که بیشتر کاره ای خانه متعلق به من است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The housekeeper left the room, muttering about ingratitude.
[ترجمه گوگل]خادم خانه با غر زدن از ناسپاسی از اتاق خارج شد [ترجمه ترگمان]کدبانو از اتاق بیرون رفت و در مورد حق ناشناسی صحبت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Mrs Gerard, the old housekeeper, had given notice.
[ترجمه گوگل]خانم جرارد، خانه دار قدیمی، اطلاع داده بود [ترجمه ترگمان]خانم جرارد، کدبانوی پیر، توجه کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The cook has taken on the job of housekeeper, though she won't be living in.
[ترجمه گوگل]آشپز شغل خانه داری را بر عهده گرفته است، اگرچه او در آن زندگی نخواهد کرد [ترجمه ترگمان]آشپز کار کدبانوی خانه را به عهده دارد، هرچند که در آن زندگی نمی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. As soon as Michele had gone the housekeeper began to help Luce off with her clothes.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه میشل رفت، خانه دار شروع به کمک به لوس کرد تا لباس هایش را بیرون بیاورد [ترجمه ترگمان]همین که می کل رفته بود، سرایدار شروع به کمک کردن با لباس هایش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Shocked, panic-stricken, we rushed to see the housekeeper.
[ترجمه گوگل]شوکه شده و وحشت زده به دیدن خانه دار شتافتیم [ترجمه ترگمان]وحشت زده، وحشت زده، با عجله به طرف خدمتکار رفتیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید