householder

/ˈhaʊshoʊldər//ˈhaʊshəʊldə/

معنی: خانه دار، مالک خانه
معانی دیگر: صاحبخانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who owns, rents, or occupies a house.
مشابه: occupant

(2) تعریف: the head of a family.

جمله های نمونه

1. The householder has a duty to take reasonable care for the visitor's safety.
[ترجمه گوگل]صاحب خانه موظف است به طور معقول از ایمنی بازدیدکننده مراقبت کند
[ترجمه ترگمان]The وظیفه دارد که مراقب امنیت مهمان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. By that time the householder would need to buy a new collector.
[ترجمه گوگل]در آن زمان صاحب خانه باید یک کلکسیونر جدید بخرد
[ترجمه ترگمان]در آن زمان the نیاز به خرید یک جمع کننده جدید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a householder you should pay particular attention to outdoor threaded bib-taps which are usually used for garden hoses and sprinklers.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک خانه دار باید به شیرهای رزوه ای در فضای باز توجه ویژه ای داشته باشید که معمولاً برای شلنگ های باغچه و آبپاش ها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک householder باید توجه ویژه ای به شیره ای ورودی باز کننده بیرونی که معمولا برای شلنگ های پلاستیکی و آتش نشانی مورد استفاده قرار می گیرند، بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was a case where a householder escaped a claim for civil damages after he had stabbed an intruder with a bayonet!
[ترجمه گوگل]موردی وجود داشت که یک صاحبخانه پس از ضربه زدن به یک مزاحم با سرنیزه از ادعای خسارت مدنی فرار کرد!
[ترجمه ترگمان]یک پرونده در این مورد وجود داشت که پس از اصابت چاقو به یک متجاوز با سرنیزه از ادعای خسارت مدنی جان سالم به در برد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Any strapped corporation or overdrawn householder knows that pushing a liability several years into the future is money saved.
[ترجمه گوگل]هر شرکتی که دارای محدودیت است یا صاحب خانه که بیش از حد برداشت شده باشد، می‌داند که فشار دادن یک بدهی برای چندین سال در آینده صرفه‌جویی در پول است
[ترجمه ترگمان]هر شرکت دارای تسمه یا چک یا چک، می داند که فشار چند سال آینده به آینده پول پس انداز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For example, the use by the householder of a room as an office would not normally require permission.
[ترجمه گوگل]برای مثال، استفاده صاحب خانه از یک اتاق به عنوان دفتر معمولاً نیازی به اجازه ندارد
[ترجمه ترگمان]برای مثال، استفاده از the یک اتاق به عنوان یک دفتر به طور معمول به اجازه نیاز ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sanipet provide the householder with a 12-litre sealed plastic container, together with a handy scoop and spatula set.
[ترجمه گوگل]Sanipet یک ظرف پلاستیکی مهر و موم شده 12 لیتری به همراه یک اسکوپ دستی و ست کاردک در اختیار صاحب خانه قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]Sanipet با یک ظرف پلاستیکی بسته ۱۲ لیتری، همراه با یک قاشق چوبی و spatula دستی، the را فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No. 3 tells the groggy householder to get up so he can stick the knife in him.
[ترجمه گوگل]شماره 3 به صاحب خانه می گوید که بلند شود تا بتواند چاقو را در او بچسباند
[ترجمه ترگمان]شماره ۳ به the می گوید که باید بلند شود تا بتواند چاقو را در او فرو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Timber cladding also requires the householder to perform regular maintenance, as described above.
[ترجمه گوگل]روکش چوبی همچنین مستلزم انجام تعمیر و نگهداری منظم از سوی صاحب خانه است که در بالا توضیح داده شد
[ترجمه ترگمان]همچنین ماده روکش چوب برای انجام نگهداری منظم، همان طور که در بالا توضیح داده شد، نیاز به تعمیر و نگهداری منظم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The householder makes the application and he/she must also be elderly.
[ترجمه گوگل]صاحب خانه درخواست می دهد و او نیز باید مسن باشد
[ترجمه ترگمان]The این درخواست را می کند و او نیز باید مسن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Faced with economic doom and gloom, the average householder simply goes to the shops, according to a survey today.
[ترجمه گوگل]طبق یک نظرسنجی امروز، در مواجهه با فلاکت و تیرگی اقتصادی، یک صاحبخانه معمولی به سادگی به مغازه ها می رود
[ترجمه ترگمان]براساس تحقیقی که امروز انجام شد، متوسط householder که با سرنوشت و تیرگی اقتصادی مواجه هستند، به سادگی به مغازه ها می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The householder in the first earns £30,000.
[ترجمه گوگل]صاحب خانه در اولی 30000 پوند درآمد دارد
[ترجمه ترگمان]\"householder\" در طبقه اول ۳۰،۰۰۰ یورو به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The householder awakens from his slumber, somewhat surprised.
[ترجمه گوگل]صاحب خانه از خواب غفلت خود بیدار می شود، کمی متعجب
[ترجمه ترگمان]The از خواب بیدار می شود و تا حدی شگفت زده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The majority of people never progress beyond the householder stage.
[ترجمه گوگل]اکثریت مردم هرگز فراتر از مرحله خانه دار پیشرفت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]اکثریت مردم هرگز فراتر از مرحله householder پیشرفت نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bad news for the average householder is written large, while the good news is in small print.
[ترجمه گوگل]خبر بد برای یک خانه دار معمولی به صورت بزرگ نوشته می شود، در حالی که خبر خوب با حروف کوچک نوشته می شود
[ترجمه ترگمان]خبر بد برای متوسط householder به طور متوسط نوشته می شود، در حالی که اخبار خوب در چاپ کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خانه دار (اسم)
host, economist, housekeeper, homemaker, householder, thrifty host

مالک خانه (اسم)
householder

انگلیسی به انگلیسی

• person who owns a house
a householder is the legal owner or tenant of a house.

پیشنهاد کاربران

بپرس