housebreaking

/ˈhaʊsˌbreɪkɪŋ//ˈhaʊsˌbreɪkɪŋ/

معنی: سرقت، دستبرد بخانه
معانی دیگر: (بمنظور دزدی) شکستن و وارد شدن، دستبرد زدن (به خانه)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: housebreaker (n.)
• : تعریف: the act or process of breaking into a house illegally with intent to steal.

جمله های نمونه

1. You have to keep after your son if he refuses to be housebroken.
[ترجمه گوگل]اگر پسرتان از خانه‌شکنی امتناع کرد، باید به دنبال او باشید
[ترجمه ترگمان]اگر او خوب نباشد، باید مراقب پسرت باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The usual run of mugging, housebreaking and shoplifting.
[ترجمه گوگل]اجرای معمول دزدی، خانه‌شکنی و دزدی مغازه
[ترجمه ترگمان]دزدی همیشه دزدی و دزدی از مغازه ها بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The little springer spaniel mix is house-broken, and she walks alongside you if you put her on a leash.
[ترجمه گوگل]مخلوط اسپرینگر کوچک اسپانیل در خانه شکسته است و اگر او را بر روی افسار قرار دهید در کنار شما راه می رود
[ترجمه ترگمان]سگ springer کوچک خانه خرابه، خانه خرابه، و اگر قلاده را به گردن او بگذاری، در کنار تو راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When the police arrested Bill for housebreaking he coughed to five other burglaries he'd done.
[ترجمه گوگل]وقتی پلیس بیل را به دلیل خانه‌شکنی دستگیر کرد، او به پنج دزدی دیگر که انجام داده بود سرفه کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی پلیس بیل را به جرم دزدی بازداشت کرد، به پنج سرقت دیگر سرفه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We're not dealing with a case of petty housebreaking.
[ترجمه گوگل]ما با یک مورد کوچک خانه‌شکنی روبه‌رو نیستیم
[ترجمه ترگمان]ما با یک پرونده قتل پست سر و کار نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was arrested by the police on a charge of housebreaking.
[ترجمه گوگل]وی به اتهام خانه زنی توسط پلیس دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]پلیس به اتهام به قتل رساندن توسط پلیس دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The idea that dog could tell a red carpet from a housebreaking pad may sound far - fetched.
[ترجمه گوگل]این ایده که سگ می‌تواند فرش قرمز را از یک پد خانه‌شکنی تشخیص دهد، ممکن است دور از ذهن به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]این ایده که سگ می تواند به یک فرش قرمز از یک پد نشانه برود ممکن است خیلی بعید به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Last year there was a plague of robbery and housebreaking.
[ترجمه گوگل]سال گذشته طاعون دزدی و خانه‌شکنی بود
[ترجمه ترگمان]سال گذشته دزدی از دزدی و دزدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرقت (اسم)
steal, abduction, theft, robbery, stealing, larceny, thievery, lift, heist, housebreaking

دستبرد به خانه (اسم)
housebreaking

انگلیسی به انگلیسی

• breaking and entering, act of breaking into a house intending to steal something; demolition of old homes, burglary; dismantling or demolishing of old houses
housebreaking is the crime of entering another person's house, for example by breaking the locks or windows, in order to steal their possessions.

پیشنهاد کاربران

بپرس