house party

/haʊsˈpɑːrti//haʊsˈpɑːti/

(مهمانی که مهمان ها یک یا چند شب در خانه ی میزبان می خوابند) مهمانی شبانه روزی، مهمانی شبخواب، مهمانی ماندگار، دوره خانگی، مجالس خانگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the entertainment of guests overnight or for several days in a home, vacation residence, fraternity house, or the like.

جمله های نمونه

1. An acid house party attended by children as young as 12 was broken up by police yesterday.
[ترجمه گوگل]روز گذشته یک مهمانی در خانه اسیدی با حضور کودکان ۱۲ ساله توسط پلیس شکسته شد
[ترجمه ترگمان]دیروز یک مهمانی خانه اسید با حضور کودکان در سن ۱۲ سالگی توسط پلیس شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. House party holidays are very popular venues for single people at Christmas.
[ترجمه گوگل]تعطیلات مهمانی خانه مکان های بسیار محبوب برای افراد مجرد در کریسمس است
[ترجمه ترگمان]تعطیلات حزب مجلس مکان های بسیار محبوبی برای افراد مجرد در کریسمس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Organised on house party lines, they have proved most popular.
[ترجمه گوگل]آنها که در خطوط مهمانی خانگی سازماندهی شده اند، محبوب ترین آنها را ثابت کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها که بر روی خطوط حزبی سیاسی سازمان دهی شده اند، بیشتر مردم را به اثبات رسانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Not much, just a house party with some friends.
[ترجمه گوگل]نه خیلی، فقط یک مهمانی خانگی با چند دوست
[ترجمه ترگمان]نه زیاد، فقط یه مهمونی خونگی با چند تا از دوستاش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Audrey has gone with Cynthia to Von Sloneker's house party in Southampton.
[ترجمه گوگل]آدری با سینتیا به مهمانی خانه فون اسلونکر در ساوتهمپتون رفته است
[ترجمه ترگمان]\"آدری\" با \"سینتیا\" به مهمونی خونه \"وان Sloneker\" تو \"Southampton\" رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I trashed my own house party cause nobody came.
[ترجمه گوگل]من مهمانی خانه‌ام را خراب کردم چون کسی نیامد
[ترجمه ترگمان]من مهمونی خونه خودم رو خراب کردم چون کسی نیومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Eliza accepted Charles' invitation to a house party.
[ترجمه گوگل]الیزا دعوت چارلز را برای یک مهمانی خانگی پذیرفت
[ترجمه ترگمان]الی زا دعوت چارلز را به یک مهمانی خانه پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is a sociable house party held by his father.
[ترجمه گوگل]این یک مهمانی خانه اجتماعی است که توسط پدرش برگزار می شود
[ترجمه ترگمان] این یه مهمونی خانوادگی sociable که توسط پدرش گرفته شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Police arrested 11 men with sound equipment on their way to a Saturday night acid house party in the New Forest.
[ترجمه گوگل]پلیس 11 مرد را با تجهیزات صوتی در راه رفتن به یک مهمانی خانه اسیدی شنبه شب در جنگل جدید دستگیر کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس ۱۱ مرد را با تجهیزات صوتی در مسیر خود به یک گروه خانگی شنبه شب اسید در جنگل جدید دستگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Everyone knew that she would find an excuse to leave when this delightful house party broke up.
[ترجمه گوگل]همه می دانستند که وقتی این مهمانی خانه لذت بخش از هم می پاشد، او بهانه ای برای رفتن پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]همه می دانستند که او بهانه ای پیدا خواهد کرد که از خانه خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. S., discotheques became popular as places you danced to recorded music, just like at a house party.
[ترجمه گوگل]S, دیسکوها به عنوان مکان هایی که با موسیقی ضبط شده می رقصید، مانند یک مهمانی خانگی محبوب شدند
[ترجمه ترگمان]در جنوب، discotheques به عنوان مکان هایی که برای ضبط موسیقی، درست مانند مهمانی خانه می رقصیدند محبوبیت پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His first wife, Tammy, was his escort at the White House party.
[ترجمه گوگل]همسر اول او، تامی، اسکورت او در مهمانی کاخ سفید بود
[ترجمه ترگمان]\"همسر اولش،\" تامی \"گروهش رو تو مهمونی\" وایت هاوس \"بوده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But their efforts at conversation became increasingly difficult as the surrounding house party grew more and more riotous.
[ترجمه گوگل]اما تلاش آن‌ها برای گفت‌وگو به‌طور فزاینده‌ای دشوار می‌شد، زیرا مهمانی‌های خانه اطراف هر چه بیشتر آشوب می‌کردند
[ترجمه ترگمان]اما تلاش های آن ها در هنگام گفتگو به طرز فزاینده ای دشوار می شد، زیرا حزب اطراف بیش از پیش طغیان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They still spent Christmas quietly and had a big house party for the New Year. Sentence dictionary
[ترجمه گوگل]آنها هنوز کریسمس را بی سر و صدا گذراندند و جشن بزرگی برای سال نو برگزار کردند فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز کریسمس را به آرامی سپری کرده و یک جشن خانگی بزرگ برای سال نو داشتند فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I have heard of various instances of a butler being displayed as a kind of performing monkey at a house party.
[ترجمه گوگل]من از موارد مختلفی شنیده ام که یک ساقی به عنوان نوعی میمون در یک مهمانی خانگی نمایش داده شده است
[ترجمه ترگمان]من از چندین مورد از یک پیشخدمت شنیدم که به عنوان یک میمون در مهمانی خانه نمایش داده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• party which is held in a home (usually lasting several days); group of guests at such a party
a house-party is a party held at a big house in the country, usually at a weekend, where the guests stay for a few days.

پیشنهاد کاربران

بپرس