بیرون راندن به زور - به زور وادار به ترکِ . . . کردن
وادار کردن، شکار کردن، برطرف کردن، کشتن، به جلو راندن، راندن و اخراج کردن.
۱ - کسی را از طریق پیله کردن، تعقیب کردن مداوم و یا با زور از جایی بیرون کردن
To hunt, chase, or pursue someone relentlessly, until they leave a particular place.
Police hounded the suspect out of his hideout
... [مشاهده متن کامل]
and were able to arrest him en route to Mexico.
۲ - از کسی حرف بیرون کشیدن
to force someone to give information.
We are going to have to hound the information out of her.
... [مشاهده متن کامل]
۲ - از کسی حرف بیرون کشیدن
وادار به کنار کشیدن
واداربه اطلاعات دادن حرف کشیدن
بیرون کشیدن بیرون کردن کسی از شغل، موقعیت، مکان وغیره، پاپی شدن موضوعی که منجر به کنار کشیدن کسی شود، با زور و پیله شدن حرف از کسی کشیدن،
واداربه اطلاعات دادن حرف کشیدن
بیرون کشیدن بیرون کردن کسی از شغل، موقعیت، مکان وغیره، پاپی شدن موضوعی که منجر به کنار کشیدن کسی شود، با زور و پیله شدن حرف از کسی کشیدن،