hotheaded

/ˌhɑːtˈhedɪd//ˌhɒtˈhedɪd/

زودخشم، آتشی مزاج، نارخوی، تندخو، عجول، شتابگر، بی شکیب، ناشکیبا، نابردبار، بیپروا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: hotheadedly (adv.), hotheadedness (n.)
(1) تعریف: easily angered; quick-tempered.
متضاد: cool
مشابه: choleric, temperamental

(2) تعریف: having a rash or fiery impetuousness.

جمله های نمونه

1. She's a bit hotheaded and rash.
[ترجمه گوگل]او کمی سر گرم و عجول است
[ترجمه ترگمان]اون یه کم کله خر و بدون جوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Defense attorneys, meanwhile, painted Woldemariam as a hotheaded, gun-toting gang member who forced Lee to shoot in self-defense.
[ترجمه گوگل]در همین حال، وکلای مدافع، وولدماریام را به عنوان یک عضو باند تبهکار و تند تند معرفی کردند که لی را مجبور به تیراندازی برای دفاع از خود کرد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، وکلای مدافع، Woldemariam را به عنوان یک عضو باند با سلاح مسلح که لی را وادار به شلیک در دفاع از خود کردند، نقاشی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And robust scrutiny could give way to hotheaded revenge.
[ترجمه گوگل]و بررسی دقیق می تواند جای خود را به انتقام داغ بدهد
[ترجمه ترگمان]و موشکافی دقیق می تواند منجر به انتقام hotheaded شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When the House passes a bill in hotheaded haste, the Senate cools it down.
[ترجمه گوگل]وقتی مجلس یک لایحه را با عجله به تصویب می رساند، سنا آن را خنک می کند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مجلس لایحه را با عجله تصویب کرد، سنا آن را کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In fact, hotheaded stock investors make better decisions Academy of Management Journal showed.
[ترجمه گوگل]در واقع، سرمایه گذاران سرسخت سهام تصمیمات بهتری می گیرند که آکادمی مدیریت نشان داد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، سرمایه گذاران سهام hotheaded از آکادمی مدیریت تصمیمات بهتری گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The hotheaded driver had another road accident.
[ترجمه گوگل]راننده داغدار دوباره تصادف کرد
[ترجمه ترگمان]راننده کله خر تصادف راه دیگه ای هم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He criticized his deputy as a hotheaded youth.
[ترجمه گوگل]وی از معاون خود به عنوان جوانی داغدار انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]او از معاونش به عنوان یک جوان hotheaded انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This man was not like Rahmi or Pepe; he was neither a hotheaded idealist nor a swinish mafioso.
[ترجمه گوگل]این مرد شبیه رحمی یا پپه نبود او نه یک ایده آلیست سرسخت بود و نه یک مافیوز قلابی
[ترجمه ترگمان]این مرد نه مثل دون پپه و نه دون پپه بود؛ او نه اهل hotheaded و نه گراز وحشی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But that kind of talk is being branded as hotheaded.
[ترجمه گوگل]اما از این نوع صحبت ها به عنوان یک سر گرم یاد می شود
[ترجمه ترگمان]اما این نوع صحبت ها به عنوان hotheaded شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Ingushetians have been more patient and wily than their hotheaded Chechen neighbors.
[ترجمه گوگل]اینگوشتی ها صبورتر و زیرک تر از همسایگان چچنی خود بوده اند
[ترجمه ترگمان]The نسبت به همسایگان چچن their، صبور و wily بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Kurosawa initiated his best work in 1948 with Drunken Angel, in which he teamed Takashi Shimura ( as a blustery alcoholic doctor ) and a young Toshiro Mifune ( as a hotheaded gangster ) .
[ترجمه گوگل]کوروساوا بهترین کار خود را در سال 1948 با فرشته مست آغاز کرد که در آن با تاکاشی شیمورا (به عنوان یک پزشک معتاد الکلی بداخلاق) و توشیرو میفونه جوان (به عنوان یک گانگستر سرسخت) همکاری کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۴۸ بهترین کار خود را با \"فرشته مست\" آغاز کرد که در آن او با \"Takashi Shimura\" (که یک پزشک الکلی بود)و یک مرد جوان به نام Toshiro Mifune (به عنوان یک تبهکار hotheaded)هم کاری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• extremely temperamental, violent, excitable
someone who is hot-headed acts hastily and without thinking what the consequences will be.

پیشنهاد کاربران

کله شق
تند مزاج
کسی که کلش داغه ( هنوز خامه و سریع و براساس احساسات و بدون فکر کردن تصمیم میگیره )
زود جوش
کسی که زود جوش می آورد زود عصبانی می شود
آتش مزاج

بپرس