hot seat

/ˈhɑːtˈsiːt//hɒtsiːt/

صندلی برقی (برای اعدام کردن) (electric chair هم می گویند)، صندلی الکتریکی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a trying circumstance or situation that causes one extreme discomfort, embarrassment, criticism, or the like.

جمله های نمونه

1. He is to remain in the hot seat as chief executive.
[ترجمه گوگل]او قرار است به عنوان رئیس اجرایی در صندلی داغ باقی بماند
[ترجمه ترگمان]او باید به عنوان مدیر اجرایی در جایگاه داغ باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Not surprisingly, from his hot seat, the trade view of home-saved seeds is rather different.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که از روی صندلی داغ او، نمای تجاری دانه های ذخیره شده در خانه متفاوت است
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد که از جایگاه گرم خود، دیدگاه تجاری دانه های ذخیره شده در خانه نسبتا متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Wilkinson and Manion will be in the hot seat.
[ترجمه گوگل]ویلکینسون و مانیون روی صندلی داغ خواهند بود
[ترجمه ترگمان]میس ویلکینسن و Manion در صندلی داغ خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tips Always address the person in the hot seat by the name of the character you have chosen.
[ترجمه گوگل]نکات همیشه فردی را که روی صندلی داغ نشسته است با نام شخصیتی که انتخاب کرده اید خطاب کنید
[ترجمه ترگمان]نکاتی که همیشه با نام شخصیتی که انتخاب کرده اید در جایگاه گرم قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Put them in the hot seat and question then to find out.
[ترجمه گوگل]آنها را روی صندلی داغ بگذارید و سؤال کنید تا بفهمید
[ترجمه ترگمان]آن ها را روی صندلی داغ بگذارید و از آن سوال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This will help the person in the hot seat to become more relaxed and confident in the role of the character.
[ترجمه گوگل]این به فردی که در صندلی داغ نشسته است کمک می کند تا در نقش شخصیت آرامش و اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند
[ترجمه ترگمان]این کار به فرد در صندلی داغ کمک می کند تا راحت تر شود و در نقش شخصیت اعتماد به نفس پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We can put Ant in the hot seat to find out.
[ترجمه گوگل]می توانیم مورچه را روی صندلی داغ بگذاریم تا بفهمیم
[ترجمه ترگمان] ما می تونیم مورچه رو روی صندلی داغ بذاریم تا بفهمیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was in the hot seat for more than three hours.
[ترجمه گوگل]بیش از سه ساعت روی صندلی داغ بود
[ترجمه ترگمان]بیش از سه ساعت روی صندلی داغ نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'll be in the hot seat when the boss finds out what went wrong.
[ترجمه گوگل]وقتی رئیس بفهمد چه مشکلی پیش آمده، روی صندلی داغ خواهم بود
[ترجمه ترگمان]وقتی رئیس بفهمه که چی شده من توی صندلی داغ خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The CEO found himself in the hot seat after another bad quarter.
[ترجمه گوگل]مدیرعامل پس از یک سه ماهه بد دیگر خود را در صندلی داغ دید
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل بعد از یک ربع دیگر خود را در صندلی داغ یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The president found himself in the hot seat after failing to deliver promised tax cuts.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور پس از ناکامی در اجرای کاهش مالیات وعده داده شده خود را در صندلی داغ دید
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور پس از کوتاهی در ارائه قول کاهش مالیات، خود را در صندلی داغ یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ben: My boss really put me in the hot seat. I'm at a loss for ideas.
[ترجمه گوگل]بن: رئیسم واقعاً مرا روی صندلی داغ نشاند من برای ایده ها در افت هستم
[ترجمه ترگمان]رئیسم منو تو صندلی داغ قرار داد من برای ایده های خودم از دست رفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Martha was in the hot seat because she had to lay off half of her employees.
[ترجمه گوگل]مارتا روی صندلی داغ نشسته بود چون مجبور شد نیمی از کارمندانش را اخراج کند
[ترجمه ترگمان]مارتا در صندلی داغ بود چون مجبور بود نیمی از employees را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some people seem to always be in the hot seat.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد برخی از مردم همیشه روی صندلی داغ هستند
[ترجمه ترگمان]مثل این که بعضی از مردم همیشه در جای گرم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That mix-up was just one of several election problems that put then-Registrar of Voters Germaine Wong on the hot seat.
[ترجمه گوگل]این آشفتگی تنها یکی از چندین مشکل انتخاباتی بود که ژرمین وانگ، مسئول ثبت نام رای دهندگان را بر کرسی داغ قرار داد
[ترجمه ترگمان]این ترکیب تنها یکی از چندین مشکل انتخاباتی بود که پس از آن ثبت نام رای دهندگان، ژرمن وونگ را روی صندلی داغ قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• electric chair
someone who is in the hot seat is in a position in which they have to make very important decisions; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

the hot seat
“The hot seat” is an idiom that means that someone is in a position of responsibility or scrutiny, and they must face intense questioning, criticism, punishment, or scrutiny. It is often used to describe a situation where someone is responsible for important or difficult things.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاحی است به این معنی که فردی در موقعیت مسئولیت یا موشکافی قرار دارد و باید با سؤال، انتقاد، تنبیه یا موشکافی شدید مواجه شود. اغلب برای توصیف موقعیتی استفاده می شود که در آن شخصی مسئول چیزهای مهم یا دشوار است.
After the company’s recent data breach, the CEO was in the hot seat during the congressional hearing.
The coach was in the hot seat after the team’s poor performance in the last game.
The politician was in the hot seat during the press conference, facing tough questions about the scandal.
The new employee was in the hot seat during the meeting with the CEO, presenting their ideas for the upcoming project.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hot-seat
کنایه از وضعیت دشوار. بودن در جایگاهی که مستلزم تصمیم گیریهای دشوار است.

بپرس