hot on the heels

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در تعقیب نزدیک بودن / بلافاصله پس از چیزی رخ دادن / رَد کسی را گرفتن
🔹 مثال ها:
The detective was hot on the heels of the suspect. کارآگاه در تعقیب نزدیک مظنون بود.

...
[مشاهده متن کامل]

The announcement came hot on the heels of the scandal. این اعلامیه بلافاصله پس از رسوایی منتشر شد.
The underdog team is hot on the heels of the league leaders. تیم ضعیف تر در تعقیب نزدیک صدرنشینان لیگ است.
🔹 مترادف ها: in close pursuit • right behind • immediately after • on the trail • following fast