• : تعریف: a beverage made of hot milk, sugar, and cocoa powder; cocoa.
- It's lovely to have hot chocolate after skiing.
[ترجمه مرتضی] بعد از اسکی نوشیدن شکلات داغ میچسبه
|
[ترجمه گوگل] خوردن هات چاکلت بعد از اسکی دوست داشتنی است [ترجمه ترگمان] دوست داشتن شکلات داغ بعد از ورزش دوست داشتنی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Hot beverages include tea, coffee and hot chocolate.
[ترجمه گوگل]نوشیدنی های داغ شامل چای، قهوه و شکلات داغ است [ترجمه ترگمان]نوشیدنی های گرم شامل چای، قهوه و شکلات داغ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I'll have a hot chocolate please.
[ترجمه Asal barkh] من یک فنجون شکلات داغ میخواهم
|
[ترجمه گوگل]لطفا یک شکلات داغ بخورم [ترجمه ترگمان]من یک شکلات داغ می خورم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I sipped the hot chocolate she had made.
[ترجمه گوگل]شکلات داغی که درست کرده بود را خوردم [ترجمه ترگمان]شکلات داغ را که او ساخته بود را مزه مزه کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Two coffees and a hot chocolate, please.
[ترجمه گوگل]لطفا دو قهوه و یک شکلات داغ [ترجمه ترگمان]دوتا قهوه و یه شکلات داغ لطفا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A cup of hot chocolate would be just the thing right now.
[ترجمه گوگل]یک فنجان شکلات داغ در حال حاضر همان چیزی است [ترجمه ترگمان] یه لیوان شکلات داغ درست همین الان میشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The church-run concession was open, selling coffee and hot chocolate.
[ترجمه گوگل]امتیاز کلیسا باز بود و قهوه و شکلات داغ می فروخت [ترجمه ترگمان]امتیاز کلیسا باز بود و قهوه و شکلات داغ می فروخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Phoebe made all three of them hot chocolate.
[ترجمه گوگل]فیبی هر سه آنها را شکلات داغ درست کرد [ترجمه ترگمان]فیبی همه سه تا شکلات داغ درست کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Books serves coffee and the tastiest hot chocolate in town.
[ترجمه گوگل]کتاب ها قهوه و خوشمزه ترین شکلات داغ شهر را سرو می کنند [ترجمه ترگمان]کتاب ها قهوه و شکلات داغ داغ را در شهر سرو می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Mostly it was hot chocolate she made, warming the milk in a saucepan on the stove before mixing it.
[ترجمه گوگل]بیشتر شکلات داغی بود که او درست میکرد، شیر را قبل از مخلوط کردن، در قابلمهای روی اجاق گاز گرم میکرد [ترجمه ترگمان]بیشتر شکلات داغ بود که درست کرده بود و شیر را با ماهی تابه روی اجاق گرم می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Stop by the Polar Pit Cafe for some Hot Chocolate!
[ترجمه گوگل]برای خوردن هات چاکلت به کافه پلار پیت بروید! [ترجمه ترگمان]در کافه قطبی یا برای شکلات داغ توقف کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Sometime this year, East Hanover, plans on launching hot chocolate that can settle an upset stomach.
[ترجمه گوگل]در سال جاری، شرق هانوفر قصد دارد شکلات داغی را روانه بازار کند که می تواند ناراحتی معده را برطرف کند [ترجمه ترگمان]در اواخر سال جاری، هانوور، برنامه دارد تا شکلات داغ را پرتاب کند که می تواند شکم upset را حل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Mexicans make a hot chocolate sauce called mole and pour it over chicken.
[ترجمه گوگل]مکزیکی ها یک سس شکلاتی داغ به نام مول درست می کنند و روی مرغ می ریزند [ترجمه ترگمان]مکزیکی ها یک سس شکلات داغ درست می کنند که به نام خبرچین نامیده می شوند و آن را روی مرغ می ریزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Choice of one strawberry, cappuccino, hot chocolate milk, apple juice, pineapple juice, orange juice.
[ترجمه گوگل]انتخاب یک توت فرنگی، کاپوچینو، شیر شکلات داغ، آب سیب، آب آناناس، آب پرتقال [ترجمه ترگمان]انتخاب یک توت فرنگی، کاپوچینو، شیر داغ شکلات، آب میوه، آب میوه، آب میوه، عصاره پرتقال [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. What about a cup of hot chocolate?
[ترجمه گوگل]یک فنجان شکلات داغ چطور؟ [ترجمه ترگمان]یه لیوان شکلات داغ چی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Drinking a cup of hot chocolate before meals may actually diminish appetite.
[ترجمه گوگل]نوشیدن یک فنجان شکلات داغ قبل از غذا ممکن است باعث کاهش اشتها شود [ترجمه ترگمان]نوشیدن یک فنجان شکلات داغ قبل از غذا می تواند باعث کاهش اشتها شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشنهاد کاربران
hot chocolate ( علوم و فنّاوری غذا ) واژه مصوب: شکلات داغ تعریف: نوعی نوشیدنی حاوی مقدار نسبتاً زیادی شکلات و آب داغ یا شیر که حتماً باید گرم مصرف شود |||متـ . شکلات نوشیدنی drinking chocolate