hostility

/haˈstɪləti//hɒˈstɪlɪti/

معنی: خصومت، عداوت، ستیزگی، ضدیت، عملیات خصمانه
معانی دیگر: دشمنی، کین، کینه، پرخاشجویی، کار دشمنی آمیز، عمل خصمانه، (جمع) جنگ، عملیات جنگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: hostilities
(1) تعریف: the state of being unfriendly or antagonistic.
مترادف: animosity, antagonism, enmity, inimicality, unfriendliness
متضاد: devotion, sympathy
مشابه: animus, antipathy, bad blood, dislike, hatred, ill will, malice, opposition, spite, strife, tension, war

- The neighbors had had a bitter argument at one time and still felt some hostility toward each other.
[ترجمه گوگل] همسایه ها زمانی مشاجره تلخی داشتند و هنوز هم نسبت به یکدیگر احساس خصومت می کردند
[ترجمه ترگمان] همسایگان با هم جر و بحث کردند و هنوز احساس دشمنی نسبت به یکدیگر داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: resistance or opposition.
مشابه: clash, contradiction, dispute, opposition, resistance

- The teachers' initial hostility toward the new testing program was not surprising.
[ترجمه گوگل] خصومت اولیه معلمان نسبت به برنامه جدید آزمون تعجب آور نبود
[ترجمه ترگمان] خصومت اولیه معلمان نسبت به برنامه آزمایشی جدید تعجب آور نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (pl.) overt acts of war.
مترادف: belligerence, combat, fighting, war
مشابه: aggression, assault, attack, battle, warfare

- Hostilities continued between the two nations until a peace treaty was finally signed in 1923.
[ترجمه گوگل] خصومت ها بین دو کشور ادامه یافت تا اینکه سرانجام در سال 1923 معاهده صلح امضا شد
[ترجمه ترگمان] Hostilities بین دو کشور تا زمانی که معاهده صلح در سال ۱۹۲۳ به امضا رسید، ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. overt hostility
خصومت آشکار

2. their hostility culminated in war
خصومت آنان به جنگ انجامید.

3. their hostility gave way to peace
خصومت آنها تبدیل به آشتی شد.

4. their hostility was intense
دشمنی آن دو شدید بود.

5. there was hostility in his stare
نگاه خیره ی او خصومت آمیز بود.

6. conflicts that specify hostility
تعارض هایی که حاکی از خصومت است

7. he concealed his hostility in order to be able to strike better
او دشمنی خود را مخفی می کرد تا بتواند بهتر ضربه بزند.

8. the two tribe's hostility escalated into war
کار دشمنی آن دو قبیله به جنگ کشید.

9. after the outbreak of hostility between those two countries
پس از بروز خصومت میان آن دو کشور

10. an action that imports hostility
عملی که دال بر خصومت است.

11. his writings ooze with hostility
از نوشته های او دشمنی می بارد.

12. the tourists encountered some hostility
جهانگردان با اعمال خصم آمیزی مواجه شدند.

13. i disliked the atmosphere of hostility that prevailed there
از محیط خصم آمیزی که در آنجا وجود داشت بدم آمد.

14. she was trying to fan our hostility further
او می کوشید که دشمنی ما را بیشتر دامن بزند.

15. their discontent took the form of hostility
نارضایتی آنها شکل دشمنی و عناد به خود گرفت.

16. his comments sparked off a lot of hostility
اظهارات او خصومت فراوانی را برانگیخت.

17. underneath that veneer of friendship there was intense hostility
در زیر آن ظاهر دوستانه دشمنی شدیدی وجود داشت.

18. the upshot of this disagreement was the growth of hostility
زیاد شدن خصومت پیامد این عدم توافق بود.

19. There is a lot of public hostility to the tax.
[ترجمه گوگل]خصومت عمومی زیادی نسبت به مالیات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دشمنی عمومی زیادی با مالیات وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Her attitude towards me oscillated between friendship and hostility.
[ترجمه گوگل]نگرش او نسبت به من بین دوستی و خصومت در نوسان بود
[ترجمه ترگمان]طرز رفتار او نسبت به من در میان دوستی و خصومت لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. There's still an atmosphere of great hostility and tension in the city.
[ترجمه گوگل]هنوز فضای خصومت و تنش شدید در شهر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هنوز فضای خصومت و تنش زیادی در شهر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The early years of fear and the hostility left a deep scar on the young boy.
[ترجمه گوگل]سالهای اولیه ترس و خصومت زخم عمیقی بر پسر جوان گذاشت
[ترجمه ترگمان]نخستین سال های ترس و خصومت، جای زخم عمیقی بر پسر جوان باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Outsiders are regarded with outright hostility.
[ترجمه گوگل]خارجی ها با خصومت آشکار در نظر گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]اینگونه افراد خارجی با دشمنی آشکار در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Humour was his only weapon against their hostility.
[ترجمه گوگل]طنز تنها سلاح او در برابر دشمنی آنها بود
[ترجمه ترگمان]Humour تنها سلاح او در برابر خصومت آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خصومت (اسم)
quarrel, antagonism, animosity, enmity, ill will, hostility, virulence

عداوت (اسم)
hatred, animosity, enmity, hostility, feud, rancor, odium

ستیزگی (اسم)
antagonism, animosity, enmity, ill will, hostility, pugnacity, pugnaciousness, termagancy, inveteracy, ill humor, bellicosity, ill feeling, ill humour, ill nature

ضدیت (اسم)
conflict, opposing, antagonism, animosity, enmity, hostility, opposition, contradiction

عملیات خصمانه (اسم)
hostility

انگلیسی به انگلیسی

• enmity, animosity, antagonism, hatred; hostile act; resistance
you can refer to fighting between two countries or groups as hostilities; a formal use.
hostility is unfriendly and aggressive behaviour.
hostility is also opposition to something you do not approve of.

پیشنهاد کاربران

اگر به صورت جمع باشه ( hostilities ) ، به معنی جنگ، درگیری و. . . نظامی است:
Both sides agreed to cease all hostilities. ( دو طرف توافق کردند به هر گونه درگیری پایان دهند. )
خشونت، پرخاشگری،
کینه، دشمنی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : hostility
✅️ صفت ( adjective ) : hostile
✅️ قید ( adverb ) : _
بدقلقی و لجاجت
پویش نامه نگاری
be in hostility with sth/someone
پرخاشگری
hostility ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: خصومت
تعریف: بروز دادن دشمنی و مقابله با دیگران در عمل یا احساس یا نگرش
خصومت، کینه توزی، دشمنی، عناد
مخاصمه مسلحانه ( تخصصی حقوقی )
This goes some way towards explaining the hostility between the two groups
مناقشه
1 - خصومت/دشمنی/عداوت Hostility between/towards somebodies
2 - ضدیت ( مخالفت شدید ) Hostility to/towards something
دشمنی
Sister hostility خصومت خواهرانه
Two sisters who did not attend the wedding
دو خواهرانی که در عروسی هم شرکت نکردند
سوء رفتار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس