hostage

/ˈhɑːstɪdʒ//ˈhɒstɪdʒ/

معنی: وثیقه، گرو، گروگان، شخص گروی
معانی دیگر: گروگان، شخص گروی، وثیقه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: someone held prisoner by one person or group in an attempt to persuade or force another person or group to satisfy certain conditions or meet certain demands.
مشابه: captive, pawn

- The police did what they could to capture the gunman without injuring the hostages.
[ترجمه گوگل] پلیس تمام تلاش خود را کرد تا مرد مسلح را بدون آسیب رساندن به گروگان ها دستگیر کند
[ترجمه ترگمان] پلیس کاری انجام داد که آن ها توانستند آن مرد مسلح را بدون مجروح کردن گروگان ها دستگیر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hostage takers had used him with some brutality
گروگان گیرها با او نسبتا وحشیانه رفتار کرده بودند.

2. Eight people were held hostage for four months.
[ترجمه گوگل]هشت نفر به مدت چهار ماه گروگان بودند
[ترجمه ترگمان]هشت نفر رو برای چهار ماه گروگان گرفته بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was taken/held hostage by the gunmen.
[ترجمه گوگل]او توسط افراد مسلح گروگان گرفته شد
[ترجمه ترگمان]او توسط افراد مسلح گروگان گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The group are holding two western tourists hostage .
[ترجمه گوگل]این گروه دو گردشگر غربی را گروگان گرفته اند
[ترجمه ترگمان]این گروه دو توریست غربی را به گروگان گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The former hostage is in remarkably good shape considering his ordeal.
[ترجمه گوگل]گروگان سابق با توجه به مصیبت هایش در وضعیت بسیار خوبی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]گروگان سابق در حالی که محاکمه او را بررسی می کند، به شکل بسیار خوبی در حال شکل گرفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was taken hostage while on his first foreign assignment as a television journalist.
[ترجمه گوگل]او در اولین مأموریت خارجی خود به عنوان خبرنگار تلویزیونی گروگان گرفته شد
[ترجمه ترگمان]او در اولین ماموریت خارجی خود به عنوان یک خبرنگار تلویزیونی به گروگان گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The discussions centred on the hostage issue.
[ترجمه گوگل]بحث ها حول محور گروگان ها بود
[ترجمه ترگمان]این گفتگوها بر مساله گروگان گیری متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The hostage had been shackled to a radiator.
[ترجمه گوگل]گروگان را به رادیاتور بسته بودند
[ترجمه ترگمان]گروگان به یه رادیاتور چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our country must not be held hostage to our past.
[ترجمه گوگل]کشور ما نباید گروگان گذشته ما باشد
[ترجمه ترگمان]کشور ما نباید برای گذشته ما گروگان گرفته بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Three children were taken hostage during the bank robbery.
[ترجمه گوگل]سه کودک در جریان سرقت از بانک گروگان گرفته شدند
[ترجمه ترگمان]سه تا بچه در حین سرقت بانک گروگان گرفته شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The hostage had a rifle levelled at his head.
[ترجمه گوگل]گروگان یک تفنگ را روی سرش گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]The تفنگی در سر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was held hostage for almost a year.
[ترجمه گوگل]او نزدیک به یک سال گروگان بود
[ترجمه ترگمان]اون تقریبا یه ساله که گروگان گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The children were detained as hostage in the underground.
[ترجمه گوگل]بچه ها به عنوان گروگان در زیرزمین بازداشت شدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها به عنوان گروگان در زمین بازداشت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One group claimed to have executed the American hostage.
[ترجمه گوگل]یک گروه مدعی شد که گروگان آمریکایی را اعدام کرده است
[ترجمه ترگمان]گروهی ادعا کردند که گروگان آمریکایی را اعدام کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The hijackers kept the pilot as a hostage on board the plane.
[ترجمه گوگل]هواپیماربایان خلبان را به عنوان گروگان در داخل هواپیما نگه داشتند
[ترجمه ترگمان]ربایندگان خلبان را به عنوان یک گروگان در هواپیما نگه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وثیقه (اسم)
surety, earnest, gage, gauge, assurance, security, guarantee, guaranty, pledge, caution, premium, pawn, hostage

گرو (اسم)
surety, gage, gauge, security, deposit, stake, pledge, pawn, mortgage, encumbrance, hostage

گروگان (اسم)
pawn, hostage

شخص گروی (اسم)
hostage

انگلیسی به انگلیسی

• captive, pawn, someone held prisoner by a person or group in order to force another person or group to meet their demands
a hostage is someone who has been captured by a person or organization and who may be killed or injured if people do not do what the person or organization wants.
if someone is taken hostage or is held hostage, they are captured and kept as a hostage.
if you are a hostage to something, or are hostage to it, you are prevented from changing your plans because of previous arrangements or promises you have made.

پیشنهاد کاربران

گروگان
در چنگال کسی یا چیزی اسیر شدن
تو مکالمه بین دو نفر که یه نفر همش حرف میزنه میشه اینطور هم معنی کرد:
مخ طرف رو کار گرفتن
a hostage to fortune ضامن خوشبختی
hold/ take sb hostage کسی را گروگان گرفتن
give hostages to fortune خود را به دست تقدیر سپردن دل به دریا زدن
to hold hostage :ترجمه کمی ادبی در متونی که از نظری لغوی به گروگان گیری اشاره ندارند:
به حصار خود درآوردن
If you are a hostage to something, or are hostage to it, you are prevented from changing your plans because of previous arrangements or promises you have made.

بپرس