اسم ( noun )
حالات: hose, hoses
حالات: hose, hoses
• (1) تعریف: (used with a pl. verb) socks or stockings; hosiery.
- Those hose have a run in them; you'll need a new pair to wear with that dress.
[ترجمه سامان جوادی نژاد] این جورابها ( جورابشلواری ) سوراخ شده، شما یک جفت تازه برای پوشیدن به همراه آن لباس نیاز دارید.|
[ترجمه گوگل] آن شیلنگ ها دارای یک دویدن هستند برای پوشیدن با آن لباس به یک جفت جدید نیاز دارید[ترجمه ترگمان] این شلنگ در آن ها نفوذ می کند؛ به یک جفت کفش جدید احتیاج خواهید داشت که با آن لباس بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a flexible tube of rubber or plastic through which liquids are conveyed.
- He's using the hose to water the garden.
[ترجمه JR] او دارد از شلنگ برای آبیاری باغ استفاده می کند.|
[ترجمه گوگل] او از شلنگ برای آبیاری باغچه استفاده می کند[ترجمه ترگمان] از لوله آب برای آب استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hoses, hosing, hosed
حالات: hoses, hosing, hosed
• : تعریف: to water, spray, soak, or wash with a hose (often fol. by down).
- We lathered up the dog, and then we hosed him down quickly.
[ترجمه گوگل] سگ را کف زدیم و سپس به سرعت او را شلنگ زدیم
[ترجمه ترگمان] سگ رو پیدا کردیم و با سرعت اونو به زمین کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سگ رو پیدا کردیم و با سرعت اونو به زمین کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The riot police hosed down the protesters.
[ترجمه سامان جوادی نژاد] پلیس ضد شورش به سمت معترضین آب می پاشید.|
[ترجمه گوگل] پلیس ضد شورش معترضان را سرکوب کرد[ترجمه ترگمان] پلیس ضد شورش معترضان را سرکوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید