1. she has a horsy face
او سیمای اسبی دارد.
2. his daughters are as horsy as he is
دخترهایش هم مانند خودش اسب دوست هستند.
3. He had a long, rather horsy face.
[ترجمه گوگل]او چهره ای بلند و نسبتاً اسبی داشت
[ترجمه ترگمان]صورتش نسبتا دراز و نسبتا horsy بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She comes from a very horsy family.
[ترجمه گوگل]او از یک خانواده بسیار پرشور می آید
[ترجمه ترگمان]او از یک خانواده بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Her great horsy face had turned the colour of molten lava and her eyes were glittering with fury.
[ترجمه گوگل]صورت بزرگ اسبی او به رنگ گدازه مذاب درآمده بود و چشمانش از خشم برق می زد
[ترجمه ترگمان]صورتش از فرط خشم برق می زد و صورتش از خشم برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The two girls switch roles from horsy to rider in one of the most dynamic, sexy and fun spread to date.
[ترجمه گوگل]این دو دختر در یکی از پویاترین، جذابترین و سرگرمکنندهترین نقشها تا به امروز نقشهای خود را از اسب سواری به سوارکار تغییر میدهند
[ترجمه ترگمان]این دو دختر نقش خود را از horsy به سوارکار در یکی از the، سکسی و سرگرم کننده تا به امروز تغییر داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Aunt Petunia's thin, horsy face now appeared beside Uncle Vernon's wide, purple one. She looked livid.
[ترجمه گوگل]اکنون صورت لاغر و اسبی عمه پتونیا در کنار صورت پهن و بنفش عمو ورنون ظاهر شد او هولناک به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]چهره لاغر خاله پتو نیا که در کنار عمو ورنون ظاهر شده بود در کنار عمو ورنون ظاهر شد رنگش کبود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Fine horsy, run fast.
9. They were content with the simple things in life that come free: A beach day, a horsy back ride from Daddy, a story and a back scratching from Mommy, pillow-and-blanket tents in the living room.
[ترجمه گوگل]آنها به چیزهای سادهای در زندگی راضی بودند که رایگان میشوند: یک روز ساحلی، یک سواری با اسب به عقب از بابا، یک داستان و یک خط کشیدن از پشت مامان، چادرهای بالش و پتو در اتاق نشیمن
[ترجمه ترگمان]آن ها از چیزهای ساده زندگی که آزاد می شوند راضی بودند: یک روز ساحلی، سواری پشت سر پدر، یک داستان و پشت scratching از مامان، چادر بالش و پتو در اتاق نشیمن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He pushed back his chair, straddled his knees with a downward jerk, to get them free, in horsy fashion, and went to the fire.
[ترجمه گوگل]صندلیاش را به عقب هل داد، زانوهایش را با حرکتی به سمت پایین به سمت پایین کشید تا آنها را آزاد کند، به شکلی اسبی، و به سمت آتش رفت
[ترجمه ترگمان]صندلیش را به عقب تکیه داد و با حرکتی پست زانو زد تا آن ها را آزاد کند و خود را آزاد کند و به سوی بخاری رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید