horsing

جمله های نمونه

1. the children were horsing around on the lawn
بچه ها روی چمن جست و خیز می کردند.

انگلیسی به انگلیسی

• (in poker) act of passing small sum of money to another player after winning the pot in a game

پیشنهاد کاربران

بپرس