• (1)تعریف: a tall, coarse, white-flowered plant with a thick, whitish, sharp-tasting root.
• (2)تعریف: the root of this plant, shredded and made into a relish or condiment.
جمله های نمونه
1. Pickled cucumbers and beetroot and horseradish sauce topped the bill.
[ترجمه هدایتی] ترشی خیار، سس چغندر و سس خردل در بالای این لیست هستند.
|
[ترجمه گوگل]خیارشور و سس چغندر و ترب در صدر فهرست قرار داشتند [ترجمه ترگمان]خیاره ای برشی و سس beetroot و سس horseradish بالای این لایحه هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Horseradish was used for coughs and colds, wild strawberry for anaemia and nervousness and honeysuckle was the first example of aspirin.
[ترجمه گوگل]ترب برای سرفه و سرماخوردگی، توت فرنگی وحشی برای کم خونی و عصبی بودن و پیچ امین الدوله اولین نمونه آسپرین بود [ترجمه ترگمان]Horseradish برای سرفه و سرماخوردگی به کار می رفت، توت فرنگی وحشی برای کم خونی و عصبیت و honeysuckle اولین نمونه آسپرین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Iced camembert cream, frozen horseradish sauce, and tomato ice all belong to this period.
[ترجمه گوگل]خامه کامبرت سرد، سس ترب منجمد و یخ گوجه فرنگی همگی متعلق به این دوره هستند [ترجمه ترگمان]بستنی، سس horseradish منجمد، و یخ گوجه فرنگی همگی به این دوره تعلق دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The horseradish burns the throat.
[ترجمه گوگل]ترب گلو را می سوزاند [ترجمه ترگمان] The گلوت رو میسوزونه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Serve with horseradish cream sauce, Yorkshire pudding and gravy.
[ترجمه گوگل]با سس خامه ترب کوهی، پودینگ یورکشایر و سس سرو کنید [ترجمه ترگمان]این غذا را با سس horseradish، پودینگ Yorkshire و gravy سرو کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. And the horseradish potato puree, braised greens, Maytag blue cheese and port wine sauce are also praiseworthy.
[ترجمه گوگل]و پوره سیب زمینی ترب، سبزی سرخ شده، پنیر آبی مایتاگ و سس شراب پورت نیز قابل ستایش هستند [ترجمه ترگمان]و پوره سیب زمینی horseradish، braised سبزی، پنیر آبی Maytag و سس شراب port نیز قابل ستایش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Remove from heat and stir in mustards, horseradish and sour cream.
[ترجمه گوگل]از روی حرارت بردارید و خردل، ترب و خامه ترش را با هم مخلوط کنید [ترجمه ترگمان]از روی حرارت بردارید و در mustards، horseradish و خامه ترش کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Stir in horseradish and vinegar and adjust seasoning to taste.
[ترجمه گوگل]ترب کوهی و سرکه را با هم مخلوط کرده و ادویه را به دلخواه تنظیم کنید [ترجمه ترگمان]در horseradish و سرکه بریزید و ادویه را با سلیقه خود تطبیق دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Horseradish peroxidase catalyzed the copolymerization of lignin with cresol in the reversed micellar system.
[ترجمه گوگل]پراکسیداز ترب کوپلیمریزاسیون لیگنین با کرزول را در سیستم میسلی معکوس کاتالیز کرد [ترجمه ترگمان]Horseradish peroxidase، copolymerization lignin با کرسول را در سیستم micellar معکوس کاتالیز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Arrange on a platter and drizzle with the horseradish dressing.
[ترجمه گوگل]در بشقاب بچینید و با سس ترب بپاشید [ترجمه ترگمان]یک بشقاب از روی یک بشقاب و نم نم باران بر روی آن ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Horseradish has a very strong bite.
[ترجمه گوگل]ترب لقمه بسیار قوی دارد [ترجمه ترگمان] horseradish \"یه گاز خیلی قوی داره\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]روش ها: تترا متیل رودامین (TMR) یا پراکسیداز ترب کوهی (HRP) ردیابی رتروگراد و دکستران آمین بیوتینیله (BDA) آنتروگراد [ترجمه ترگمان]روش های: Tetramethyl rhodamine (TMR)یا horseradish peroxidase (HRP)، tracing retrograde و biotinylated dextran (BDA)anterograde [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Horseradish peroxidase labelled cells distributed in the parenchyma of the pineal gland.
[ترجمه گوگل]سلول های نشاندار پراکسیداز ترب کوهی در پارانشیم غده صنوبری توزیع شده اند [ترجمه ترگمان]Horseradish که روی آن نوشته شده، در غده parenchyma، غده پینه آل، توزیع شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Or they use a spice called horseradish . It gives the hot dog a pleasant bite.
[ترجمه گوگل]یا از ادویه ای به نام ترب کوهی استفاده می کنند به هات داگ لقمه ای دلپذیر می دهد [ترجمه ترگمان] یا اینکه از یه ادویه به اسم دیوونه ها استفاده میکنن سگ داغی را گاز می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It's called scurvy grass. It has a horseradish tone.
[ترجمه گوگل]به آن علف اسکوروی می گویند تن ترب دارد [ترجمه ترگمان]بهش میگن علف شوره این لحن horseradish داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ترب کوهی (اسم)
horseradish
ریشه خردل (اسم)
horseradish
انگلیسی به انگلیسی
• plant grown for its edible root; root of this plant horseradish is the white root of a plant similar to a mustard plant. it has a very strong, sharp taste and is used in sauces.
پیشنهاد کاربران
a plant with large, green leaves and a long, white root that has a strong sharp taste گیاهی با برگ های سبز و درشت و ریشه ای دراز و سفید که طعم تند و تیز دارد، ترب کوهی