1. a lone horseman
یکه سوار،تکاور
2. The horseman came up to Robin Hood, brandishing his sword.
 [ترجمه گوگل]سوارکار به سمت رابین هود آمد و شمشیر خود را به اهتزاز درآورد 
[ترجمه ترگمان]مرد اسب سوار به سمت رابین هود آمد و شمشیرش را در هوا تکان داد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. I was dressed as a horseman at the ball.
 [ترجمه گوگل]من لباس یک سوارکار را در توپ پوشیده بودم 
[ترجمه ترگمان]لباس سواری به تن داشتم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. He told us the legend of the ghostly horseman.
 [ترجمه گوگل]او افسانه سوارکار شبح را برای ما تعریف کرد 
[ترجمه ترگمان]افسانه سواری روح مانند را به ما گفت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. He was the first to spy the horseman in the distance.
 [ترجمه گوگل]او اولین کسی بود که سوارکار را از دور جاسوسی کرد 
[ترجمه ترگمان]او اولین کسی بود که از دور سواری را تماشا می کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. As with many ghosts this headless horseman is only permitted to travel between midnight and dawn.
 [ترجمه گوگل]مانند بسیاری از ارواح، این اسب سوار بی سر فقط بین نیمه شب و سحر مجاز است 
[ترجمه ترگمان]اما در مورد بسیاری از ارواح، این مرد بی سر تنها اجازه سفر بین نیمه شب و سپیده دم را دارد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. The horseman was watching me, he switched off the radio and nudged his horse closer.
 [ترجمه گوگل]سوارکار داشت مرا نگاه می کرد، رادیو را خاموش کرد و اسبش را نزدیک تر کرد 
[ترجمه ترگمان]مرد سواره به من نگاه می کرد، رادیو را خاموش کرد و به اسبش نزدیک تر شد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. Gerald was a fine horseman.
9. While out ploughing a horseman had noticed a stoat some distance away stalking a rabbit.
 [ترجمه گوگل]در حالی که در حال شخم زدن بود، یک سوارکار متوجه یخ در فاصله ای دورتر شده بود که در حال تعقیب یک خرگوش است 
[ترجمه ترگمان]در مدتی که داشت سواری را شخم می زد، یک خرگوش را دور از یک خرگوش دیده بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. It was easy then, as the horseman saw, for the stoat to make its kill.
 [ترجمه گوگل]در آن زمان، همانطور که سوارکار دید، برای کشتی آسان بود که خود را بکشد 
[ترجمه ترگمان]در آن هنگام، همان طور که مرد سوار دید، به خاطر قاقم حیوان را به کشتن داد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. The horseman threw a couple of sacks over the backs of his horses and sat under the hedge to eat his elevenses.
 [ترجمه گوگل]سوارکار چند گونی روی پشت اسب هایش انداخت و زیر پرچین نشست تا یازده اسب هایش را بخورد 
[ترجمه ترگمان]مرد سوار چند کیسه روی پشت اسب ها انداخت و زیر پرچین نشست تا elevenses را بخورد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. The first horseman rode at a gallop.
 [ترجمه گوگل]اولین سوارکار سوار بر یک تاخت 
[ترجمه ترگمان]سواری اول به چهار نعل می تاخت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. He was also a good swimmer diver and horseman, as well as a fencer.
 [ترجمه گوگل]او همچنین یک شناگر خوب و یک غواص و سوارکار و همچنین یک شمشیرباز بود 
[ترجمه ترگمان]او هم شناگر ماهری بود و هم سوارکار ماهری بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. He was a great horseman and he fed his horses human flesh to make them fierce in battle.
 [ترجمه گوگل]او سوارکار بزرگی بود و اسب هایش را با گوشت انسان تغذیه می کرد تا آنها را در جنگ سخت کند 
[ترجمه ترگمان]او سواری بزرگی بود و از گوشت و گوشت انسانی خود تغذیه کرده بود تا در جنگ وحشیانه آن ها را خشمگین ساخته باشد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
15. The older and more knowledgeable horseman knew exactly what had happened and took immediate steps to neutralize this smell.
 [ترجمه گوگل]سوارکار مسنتر و آگاهتر دقیقاً میدانست چه اتفاقی افتاده است و فوراً برای خنثی کردن این بو اقدام کرد 
[ترجمه ترگمان]مرد مسن تر و بیشتر می دانست که دقیقا چه اتفاقی افتاده و مراحل فوری را برای خنثی کردن این بو انجام داده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید