horsehair

/ˈhɔːrsheər//ˈhɔːsheə/

معنی: موی دم اسب، موی اسب
معانی دیگر: موی دم و یال اسب، اسب موی، (پارچه ی سفت و زبر از موی اسب) پارچه ی اسب مویی، موی پارچه، موی اسب بطورکلی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the hair of a horse, esp. when taken from the mane or tail.

(2) تعریف: a sturdy cloth made of such hair.

جمله های نمونه

1. On a thin horsehair mattress rested one sheet, one pillow and one blanket.
[ترجمه گوگل]روی یک تشک نازک موی اسب یک ملحفه، یک بالش و یک پتو قرار داشت
[ترجمه ترگمان]روی تشک نازکی یک ملحفه و یک بالش و یک پتو قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Geoffrey sat on the rather hard horsehair settee.
[ترجمه گوگل]جفری روی صندلی نسبتاً سخت موی اسب نشست
[ترجمه ترگمان]جفری روی کاناپه نسبتا سختی نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You'll be OK with their beechwood and horsehair brush for leather.
[ترجمه گوگل]با برس چوب راش و موی اسب آنها برای چرم مشکلی ندارید
[ترجمه ترگمان]با beechwood و موی اسب به جای چرم، حالت خوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The rope is made from horsehair, and was traditionally claimed to be able to block a sword.
[ترجمه گوگل]این طناب از موی اسب ساخته شده است و به طور سنتی ادعا می شد که می تواند جلوی شمشیر را بگیرد
[ترجمه ترگمان]طناب از موی اسب ساخته شده است و به طور سنتی مدعی بود که قادر است شمشیر را ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yarn of coarse animal hair or of horsehair (including gimped horsehair yarn), whether or not put up for retail sale.
[ترجمه گوگل]نخ‌های درشت موی حیوانات یا موی اسب (از جمله نخ موی اسب بافته شده)، اعم از اینکه برای خرده‌فروشی عرضه شده باشد یا نباشد
[ترجمه ترگمان]نخ جنس موهای زبر و یا از موی اسب (از جمله جنس پارچه موی اسب)، چه برای فروش به فروش گذاشته شده باشد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The English judiciary wear their traditional horsehair wigs.
[ترجمه گوگل]قوه قضاییه انگلیسی کلاه گیس های سنتی موی اسب خود را می پوشند
[ترجمه ترگمان]قوه قضائیه انگلستان کلاه گیس سنتی خود را بر تن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Horsehair is the part of the headwear covering the forehead Another ornament is the silver bell.
[ترجمه گوگل]موی اسب قسمتی از روسری است که روی پیشانی را می پوشاند یکی دیگر از زیورآلات زنگ نقره ای است
[ترجمه ترگمان]Horsehair قسمتی از the است که پیشانی را زینت داده یک زینت دیگر ناقوس نقره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Out came Meg, with gray horsehair hanging about her face, a red and black robe, a staff, and cabalistic signs upon her cloak.
[ترجمه گوگل]مگ با موهای خاکستری رنگ که به صورتش آویزان بود، ردایی قرمز و سیاه، عصا و علائم کابالیستی روی شنلش بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]مگ در حالی که با موی خاکستری رنگش به صورتش آویخته بود، لباس قرمز و سیاهی بر تن داشت، یک عصا و یک نشانه روی شنلش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A wiry fabric woven especially from horsehair or camel's hair, used for upholstering and for stiffening garments.
[ترجمه گوگل]پارچه سیمی که مخصوصاً از موی اسب یا موی شتر بافته می‌شود و برای روکش کردن و سفت کردن لباس‌ها استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]پارچه ای که به خصوص از موی اسب یا شتر بافته شده بود، برای سفت کردن و محکم کردن پوشاک به کار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And where had the horsehair come from, which she clutched in her little hand?
[ترجمه گوگل]و موی اسبی که در دست کوچکش چنگ زده بود از کجا آمده بود؟
[ترجمه ترگمان]و موی اسب از کجا آمده بود و دست کوچکش را در دست می فشرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Woven fabrics of coarse animal hair or of horsehair.
[ترجمه گوگل]پارچه های بافته شده از موی درشت حیوانات یا از موی اسب
[ترجمه ترگمان]پارچه های woven از موی حیوانات وحشی و یا از موی اسب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The more important members of the staff had wooden beds and horsehair mattresses.
[ترجمه گوگل]اعضای مهمتر کارکنان تخت های چوبی و تشک های موی اسب داشتند
[ترجمه ترگمان]اعضای مهم تر کارکنان تخت خواب چوبی و تشک های از موی اسب داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Marie said, following Helen along the hallway with its familiar dank smell of musty horsehair and cedar and mothballs.
[ترجمه گوگل]ماری گفت، هلن را در امتداد راهرو دنبال می‌کرد که بوی نامطبوعش از موی اسب کپک‌زده، سرو و گلوله‌های خارپشت داشت
[ترجمه ترگمان]مری در حالی که به دنبال هلن در راهرو به دنبال بوی ناخوشایند موی اسب و بوی نا له و نفتالین می رفت گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fillings used include natural fibres such as cashmere, lamb's wool, horsehair and felt and synthetic materials like polyester.
[ترجمه گوگل]پرکننده های مورد استفاده شامل الیاف طبیعی مانند ترمه، پشم بره، موی اسب و نمد و مواد مصنوعی مانند پلی استر است
[ترجمه ترگمان]الیاف مورد استفاده عبارتند از الیاف طبیعی مثل کشمیر، پشم گوسفند، موی اسب و مواد مصنوعی مثل پلی استر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Rory fell on to his side; the shotgun roared and the rear of the couch blew open in a dusty horsehair explosion.
[ترجمه گوگل]روری به پهلویش افتاد تفنگ ساچمه ای غرش کرد و پشت کاناپه در انفجار موی اسب غبارآلود باز شد
[ترجمه ترگمان]رو ری به پهلو افتاد؛ شات گان غرشی کرد و پشت کاناپه در یک انفجار گرد و غبار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موی دم اسب (اسم)
horsehair

موی اسب (اسم)
horsehair

انگلیسی به انگلیسی

• hair of a horse
horsehair is hair from horses' manes or tails, that was used in the past to stuff mattresses and furniture.

پیشنهاد کاربران

بپرس