horsefly

/ˈhɔːrsflaɪ//ˈhɔːsflaɪ/

معنی: خر مگس، مگس اسب، مگس جنگلی
معانی دیگر: (حشره شناسی) خرمگس (مگس های درشت و دو باله از تیره های tabanidae و gasterophilidae که خون آشام و انگل چهارپایان هستند)، مژمژ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: horseflies
• : تعریف: any of numerous large, bloodsucking flies that typically collect around horses, cows, and the like.

جمله های نمونه

1. The musclebound horseflies retreat and return; they rest, rubbing their hands together in anticipation and spite.
[ترجمه گوگل]مگس‌های اسبی عضلانی عقب‌نشینی می‌کنند و برمی‌گردند آنها استراحت می کنند و دست های خود را به هم می مالند و در انتظار و بغض هستند
[ترجمه ترگمان]The horseflies عقب نشینی می کنند و برمی گردند، و با وجود anticipation، دست ها را به هم می مالیدند و با هم دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Gnats the size of horseflies buzzed around our ears.
[ترجمه گوگل]پشه هایی به اندازه مگس اسب دور گوشمان وزوز می کنند
[ترجمه ترگمان]Gnats به اندازه horseflies در گوش ما وزوز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Egypt is a pretty heifer, But a horsefly is coming from the north it is coming!
[ترجمه گوگل]مصر تلیسه زیبایی است، اما یک مگس اسب از شمال می آید و می آید!
[ترجمه ترگمان]مصر یک گاو ماده است، اما a از شمال می اید که دارد می آید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But calf skin because horsefly look is much, disable heavy, all use as shoe lining change commonly.
[ترجمه گوگل]اما پوست گوساله چون ظاهر مگس اسبی بسیار زیاد است، سنگین را غیرفعال می کند، همه به عنوان تغییر آستر کفش معمولاً استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]اما پوست گوساله به این دلیل که ظاهر horsefly بسیار زیاد است، از کار انداختن سنگین استفاده می کند، همه از آن به عنوان تغییر پوشش کفش استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That horsefly is the only thing keeping this old horse moving.
[ترجمه گوگل]این مگس اسب تنها چیزی است که این اسب پیر را در حرکت نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]این خرمگس تنها چیزی است که این اسب پیر را به حرکت در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He watched her crash a magazine against the wall, trying to bat a horsefly.
[ترجمه گوگل]او را تماشا کرد که با مجله ای به دیوار برخورد می کند و سعی می کند با مگس اسب ضربه بزند
[ترجمه ترگمان]او او را تماشا می کرد که یک مجله را به دیوار می کوبید و سعی می کرد به مگس خفاش نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A discussion is made on the function of the cornea lens in the compound eye the horsefly and the relation between sampling pattern of the visual information of the compound eye and adaptation state.
[ترجمه گوگل]بحثی در مورد عملکرد عدسی قرنیه در چشم مرکب مگس اسب و رابطه بین الگوی نمونه برداری از اطلاعات بصری چشم مرکب و وضعیت سازگاری انجام شده است
[ترجمه ترگمان]یک بحث بر روی عملکرد عدسی قرنیه در مجتمع چشم the و رابطه بین الگوی نمونه برداری از اطلاعات دیداری مجتمع چشم و وضعیت سازگاری صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The kids had fun learning about different insects such as bees, beetles, horsefly, ants, butterflies, ladybugs and spiders.
[ترجمه گوگل]بچه ها از یادگیری در مورد حشرات مختلف مانند زنبورها، سوسک ها، مگس اسب، مورچه ها، پروانه ها، کفشدوزک ها و عنکبوت ها لذت بردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها در مورد حشرات مختلف مثل زنبورها، سوسک ها، horsefly، مورچه ها، پروانه ها، پروانه ها و عنکبوت ها اطلاعات زیادی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Egypt is a pretty heifer, from the north a horsefly lights upon her.
[ترجمه گوگل]مصر تلیسه زیبایی است که از شمال، مگس اسبی بر روی او روشن می شود
[ترجمه ترگمان]مصر یک ماده heifer زیبا از شمال است و از شمال به او چشمک می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرمگس (اسم)
beast fly, gadfly, horsefly

مگس اسب (اسم)
horsefly

مگس جنگلی (اسم)
horsefly

انگلیسی به انگلیسی

• large bloodsucking fly which is troublesome to horses
a horsefly is a large fly that stings horses, cattle, and people and sucks their blood.

پیشنهاد کاربران

خرمگس ( البته horse یعنی اسب پس یعنی اسب مگس در انگلیسی که در فارسی میگیم خر مگس )

بپرس