horseflesh

/ˈhɔːrsˌfleʃ//ˈhɔːsfleʃ/

گوشت اسب (به ویژه برای خوردن)، خانواده اسب بطور کلی، درخت تنومند حساسه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the flesh of a horse.

(2) تعریف: horses, collectively.

جمله های نمونه

1. He's a good judge of horseflesh.
[ترجمه گوگل]او قاضی خوبی در مورد گوشت اسب است
[ترجمه ترگمان]درباره گوشت اسب خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They had once been shrewd traders of horseflesh.
[ترجمه گوگل]آنها زمانی تاجران زیرک گوشت اسب بودند
[ترجمه ترگمان]بار دیگر کولی ها پر از گوشت اسب شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The soldiers were fain to eat horseflesh.
[ترجمه گوگل]سربازان از خوردن گوشت اسب غافل بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان میل داشتند گوشت اسب را بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was a good judge of horseflesh!
[ترجمه گوگل]او قاضی خوبی در مورد گوشت اسب بود!
[ترجمه ترگمان]او درباره گوشت اسب خوب قضاوت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "Can't. "The landlord say:"Which come of does the horseflesh let him support dead?
[ترجمه گوگل]"نمیشه "صاحب خانه می گوید: "گوشت اسب به او اجازه می دهد مرده را نگه دارد؟"
[ترجمه ترگمان]کاروانسرا دار می گوید: \" آیا اسب خوردن اسب به او اجازه می دهد که از مردگان حمایت کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. However, rather than feeling gloomy about your lack of horseflesh try thinking positively about your situation.
[ترجمه گوگل]با این حال، به جای احساس ناراحتی در مورد کمبود گوشت اسب، سعی کنید در مورد وضعیت خود مثبت فکر کنید
[ترجمه ترگمان]با این حال، به جای احساس افسردگی در مورد عدم حضور اسب، سعی کنید درباره وضعیت خود به طور مثبتی فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Firebugs substitute old nags for thoroughbred horses before they set stables alight and then claim for valuable horseflesh from the insurers.
[ترجمه گوگل]ساس‌های آتش‌سوزی قبل از اینکه اصطبل را آتش بزنند، اسب‌های اصیل را جایگزین نق‌های قدیمی می‌کنند و سپس از بیمه‌گران درخواست گوشت اسب با ارزش را می‌دهند
[ترجمه ترگمان]پیش از این که اصطبل اسب های اصیل را پیاده کنند اسب های اصیل و اسب های گران بها را با اسب های گران بها از خانواده insurers مطالبه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Take my word for it, " cried Kutuzov, growing warmer and slapping himself on the chest, "I'll make them eat horseflesh ! "
[ترجمه گوگل]حرف من را قبول کن، کوتوزوف فریاد زد که گرمتر شد و سیلی به سینه خود زد، "من کاری می کنم که گوشت اسب بخورند! "
[ترجمه ترگمان]کوتوزوف با حرارت هر چه تمام تر به سینه اش سیلی زد و فریاد زد: حرفم را باور کنید، من آن ها را وادار می کنم که گوشت اسب بخورند \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Horseflesh, it eat of excessive, the Sir be a horseflesh.
[ترجمه گوگل]گوشت اسب، بیش از حد می خورد، آقا گوشت اسب باشد
[ترجمه ترگمان]horseflesh، خوردن بیش از حد افراط می کند، آقا گوشت اسب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had bought a new horse and he wanted the widow's opinion of it, for the Widow Stimson was a competent judge of fine horseflesh.
[ترجمه گوگل]او یک اسب جدید خریده بود و می خواست نظر بیوه را در مورد آن داشته باشد، زیرا بیوه استیمسون یک قاضی شایسته در مورد گوشت اسب خوب بود
[ترجمه ترگمان]یک اسب تازه خریده بود و می خواست عقیده او را عوض کند، زیرا بیوه زن دوگلاس هم یک قاضی شایسته گوشت اسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was a large and corpulent individual, surfeited with good clothes and good eating, who judged women as another would horseflesh.
[ترجمه گوگل]او فردی درشت اندام و تنومند بود، با لباسهای خوب و غذای خوب، زنان را مانند گوشت اسب قضاوت می کرد
[ترجمه ترگمان]او فردی بزرگ و فربه بود، با لباس خوب و غذای خوب، که زنان را به عنوان گوشت اسب مورد قضاوت قرار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The social atmosphere is that of a besieged city, where the possession of a lump of horseflesh makes the difference between wealth and poverty.
[ترجمه گوگل]فضای اجتماعی شهری است محاصره شده، جایی که داشتن یک تکه گوشت اسب تفاوت بین ثروت و فقر را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]فضای اجتماعی شهر محاصره شده، شهری است که در آن یک تکه گوشت اسب تفاوت بین ثروت و فقر را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I could, faith, Nosey Flynn said, snuffling. That was a rare bit of horseflesh .
[ترجمه گوگل]نوسی فلین در حال خفه کردن گفت، می‌توانم، ایمان دارم این مقدار کمی از گوشت اسب بود
[ترجمه ترگمان]هق هق کنان گفت: من می توانم ایمان داشته باشم این یک تکه گوشت اسب بسیار نادر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• horse meat, flesh of a horse
horseflesh or horsemeat is meat from a horse, especially when it is fed to other animals or eaten by people.

پیشنهاد کاربران

بپرس