horseback riding

/ˈhɔrsˌbæk ˈraɪdɪŋ//ˈhɔrsˌbæk ˈraɪdɪŋ/

جمله های نمونه

1. The activities on offer include horseback riding and mountain biking.
[ترجمه گوگل]فعالیت های ارائه شده شامل اسب سواری و دوچرخه سواری در کوهستان است
[ترجمه ترگمان]فعالیت های پیشنهادی شامل اسب سواری با اسب و دوچرخه سواری کوهستان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Horseback riding is not permitted in the park.
[ترجمه Elina] اسب سواری کردن در پارک آزاد است
|
[ترجمه خرجان] خر سواری مجاز است
|
[ترجمه مهر] اسب سواری در پارک مجاز است
|
[ترجمه گوگل]اسب سواری در پارک ممنوع است
[ترجمه ترگمان]سوار شدن در پارک مجاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My father had loved horseback riding ever since his summer on the ranch.
[ترجمه مهر] پدرم در تابستان در مزرعه اسب سواری را دوست داشت
|
[ترجمه گوگل]پدرم از تابستان در مزرعه اسب سواری را دوست داشت
[ترجمه ترگمان]پدرم از زمانی که تابستان او در مزرعه بود عاشق اسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At the resorts, horseback riding and hayrides usually are offered as part of all the activities available on the property.
[ترجمه گوگل]معمولاً در استراحتگاه ها، اسب سواری و حیاط به عنوان بخشی از تمام فعالیت های موجود در ملک ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]در تفریحگاه های،، اسب و اسب معمولا به عنوان بخشی از تمام فعالیت های موجود در این ملک ارایه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Outdoor activities, such as horseback riding, are popular pastimes on the Kenai Peninsula.
[ترجمه گوگل]فعالیت‌های خارج از منزل، مانند اسب‌سواری، از تفریحات رایج در شبه جزیره کنای است
[ترجمه ترگمان]فعالیت های بیرونی مانند اسب سواری، سرگرمی مردمی در شبه جزیره Kenai هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A horseback riding accident in 1995 left the actor paralyzed from the neck down.
[ترجمه گوگل]تصادف اسب سواری در سال 95 باعث شد این بازیگر از گردن به پایین فلج شود
[ترجمه ترگمان]یک تصادف رانندگی در سال ۱۹۹۵ باعث شد که این هنرپیشه از گردن به پایین فلج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She practices rock climbing, skiing, & horseback riding.
[ترجمه گوگل]او صخره نوردی، اسکی و اسب سواری را تمرین می کند
[ترجمه ترگمان]او صخره نوردی، اسکی، سواری و اسب سواری را تمرین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some people like horseback riding, but I prefer golf as a hobby.
[ترجمه گوگل]بعضی ها اسب سواری را دوست دارند، اما من گلف را به عنوان یک سرگرمی ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]برخی دوست دارند اسب سواری کنند، اما من گلف را به عنوان یک سرگرمی ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Learn intermediate bareback horseback riding tip - free video.
[ترجمه گوگل]نکات متوسط ​​اسب سواری برهنه را بیاموزید - ویدیوی رایگان
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید که سوار بر اسب چه سوار بر اسب چه سوار بر اسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One Sunday I went to horseback riding with a friend in the Los Gatos Mountains.
[ترجمه گوگل]یک روز یکشنبه با یکی از دوستانم در کوه های لوس گاتوس به اسب سواری رفتم
[ترجمه ترگمان]یک روز یکشنبه من با یک دوست در کوه های Los به اسب سواری رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some people like horseback riding, but I prefer golfing as a hobby.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد اسب سواری را دوست دارند، اما من گلف را به عنوان یک سرگرمی ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]برخی دوست دارند اسب سواری کنند، اما من گلف را به عنوان یک سرگرمی ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had to master horseback riding, Asian and western sword fighting techniques, and, of course, archery.
[ترجمه گوگل]او باید در اسب سواری، فنون مبارزه با شمشیر آسیایی و غربی و البته تیراندازی با کمان تسلط پیدا می کرد
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود اسب سواری، آسیا و شمشیر جنگی غربی را باخود ببرد و البته تیراندازی و البته با تیراندازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. B : I went sailing, fishing, and horseback riding.
[ترجمه گوگل]ب: به قایقرانی، ماهیگیری و اسب سواری رفتم
[ترجمه ترگمان]من قایقرانی و ماهیگیری و اسب سواری رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A short whip used in horseback riding, with a loop serving as a lash.
[ترجمه گوگل]شلاق کوتاهی که در اسب‌سواری استفاده می‌شود، با حلقه‌ای که به عنوان شلاق عمل می‌کند
[ترجمه ترگمان]شلاقی به اسب که مانند شلاق سواری می کرد، سوار اسب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• riding on horses

پیشنهاد کاربران

horseback riding ( n ) ( also riding ) =the sport or activity of riding horses, e. g. to go horseback riding.
horseback riding
اسب سواری
اسب سواری ( گرچه سوارکاری مصطلح تر است، اما واژه ای جامع تر است ولی اینجا در معادل انگلیسی به عنوان اسب اشاره شده. سوارکاری می تواند به هر حیوان دیگری دلالت داشته باشد، مثل شتر یا . . . . )
سوارکاری

بپرس