1. horseback riding
اسب سواری
2. mehri enjoys horseback riding
مهری از اسب سواری خوشش می آید.
3. he was on horseback but we were on foot
او سوار بر اسب بود ولی ما پیاده بودیم.
4. those gallant officers on horseback
آن افسران دلیر سوار بر اسب
5. they picked out officers on horseback as marks
آنها افسران اسب سوار را هدف قرار دادند.
6. to set a child on horseback
کودک را بر پشت اسب نشاندن
7. certain roads can be traveled only on horseback
برخی راه ها را فقط با اسب می توان پیمود.
8. rabbits are hunted either afoot or on horseback
خرگوش را یا پیاده و یا سوار بر اسب شکار می کنند.
9. in those days they used to carry the mail on horseback
آن روزها نامه رسانی را با اسب انجام می دادند.
10. Do you like to ride horseback?
11. Visitors remember a lean, cheerful figure on horseback urging on his men.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان چهرهای لاغر و شاد روی اسب را به یاد میآورند که از مردانش اصرار میکرد
[ترجمه ترگمان]ملاقات کننده به یاد می آورد که سوار بر اسب چه بر اسب خود اصرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Many people in this area ride horseback.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم این منطقه اسب سواری می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم این منطقه سواره می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She has journeyed on horseback through Africa and Turkey.
[ترجمه گوگل]او با اسب در آفریقا و ترکیه سفر کرده است
[ترجمه ترگمان]او با اسب از طریق آفریقا و ترکیه سفر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We continued up the mountain on horseback.
[ترجمه گوگل]سوار بر اسب کوه را ادامه دادیم
[ترجمه ترگمان]سوار بر اسب به کوه ادامه دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. There were two soldiers on horseback.
16. They travelled over the mountains on horseback.
[ترجمه گوگل]آنها سوار بر اسب بر فراز کوه ها سفر کردند
[ترجمه ترگمان]سوار بر اسب از روی کوه ها گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید